طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

نادر بعد از جدایی از سیمین

 قبل از جدایی :

  

 

 

 

بعد از جدایی :

بچه دار شدن !!

زن و شوهر جوانی که بچه دار نمی شدند برای یافتن چاره به یکی از بهترین پزشکان متخصص مراجعه کردند.
 
پس از معاینات و آزمایش های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد میباشد و تنها راه حل ممکن، بهره برداری از خدمات «پدر جایگزین» است.
زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟
پزشک: مردی که با دقت انتخاب می شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند..
زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می خواست و او را راضی کرد تا راه حل را بعنوان تجویز پزشک بپذیرد.
چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانیکه شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.
 
روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نیز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت کرده بود تا در منزل از کودکشان چند عکس بگیرد.
از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.
-          سلام، برای موضوع بچه آمدم.
-          سلام، بفرمائید. مشروب میل دارید؟
-         نه، متشکرم. الکل با کار من سازگاری نداره. علاوه بر اون میخوام هرچه زودتر شروع کنم.
-         باشه! بریم اتاق خواب؟
-         حرفی نیست، هرچند که سالن مناسب تر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.
-         چند تا؟
-         حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.
عکاس در حالیکه آلبومی را از کیف خود بیرون می آورد، ادامه داد:
-         مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار می برم که مشتریام خیلی دوست دارن.. مثلاً ببینید این                     بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم.. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پر توقع بود و مرتباً بهانه می گرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز می گرفت.
زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش می کرد.
-         حالا این دوقلوها را نگاه کنین.. اینبار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تق تق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهائی که می بینید..
حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه می داد:
-          در مورد این بچه کار سخت تر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.
چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:
-         شروع کنیم؟
-         هر وقت شما بگین!
-         عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...
-         سه پایه؟ برای چی؟-         آخه وسیله کار خیلی بزرگه. نمی تونم تو دست بگیرمش و بایستی بذارمش رو سه پایه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا میری؟ چرا فرار میکنی؟ پس بچه چی شد؟!!!


 

این هم از تبریک عید ٫٫ وبلاگ طنازی ٫٫ ( تکراری)

نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویسگر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
می رسد مرحله ی سخت و نفس گیر خرید
نوبت گند ترین کار جهان خواهد شد
کل عیدی و حقوقم به شبی خواهد رفت
بر سر جیب بغل ،فاتحه خوان باید شد
یک الف آدم و یک عائله آنهم پر خرج
وقت فرسودن اعصاب و روان خواهد شد
پول را با علف خرس یکی می دانند
فکر کردید که منطق سرشان خواهد شد
هانیه نعره بر آرد که ندارم مانتو
کامران از پی او تیز دوان خواهد شد
که پدر کفش و کت و پیرهنی می خواهم
بعد از او نسترنم مرثیه خوان خواهد شد
سام هم لنگه ی جوراب به پا می گوید
شستم از پنجه اش امسال عیان خواهد شد
قیمت پسته به قلب من ِآسیب پذیر
باز هم وای که آسیب رسان خواهد شد
زیر بازارچه با قیمت ماهی یا گوشت
آسمان دور سرم پُر دَ وَران خواهد شد
مغز گردو شده مانند طلا مثقا لی
مغزم از قیمت آن سوت کشان خواهد شد
کمرم گشت که در خانه تکانی سرویس
حالیا نوبت این فک و دهان خواهد شد
 

طنز تلخ

فردای آن روز ، روز پدر بود  پسری پول های مچاله شدشو آروم گذاشت جلوی فروشنده و گفت:
برای روز پدر یک کمربند می خوام..

فروشنده پرسید چه جنسی باشه؟ 

پسر کوچولو گفت :فرقی نمی کنه فقط دردش کم باشه...


بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

 

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره
پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم..


جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه
افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله
گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا
پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان
شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و
شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد..


جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را
به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :


چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی
مسلمان نمیشود 


چرا می گن یارو قات زده ؟

قات گیاه گلداری است که بومی بخش گرمسیری شرق افریقا و شبه جزیره عربستان می‌باشد.

قات از سال ۱۹۷۳ توسط سازمان جهانی بهداشت نوعی ماده مخدر محسوب شده و در منطقه صعده کشور یمن بطور وسیع کشت می‌شود. این مخدر بسیار گران قیمت بوده و قیمت یک بسته برگ قات در سال ۱۳۸۸ ( با نرخ دلار در آن زمان ) در حدود ۱۷ هزار تومان بود. این بسته تنها برای مصرف یک وعده استفاده می‌شود. برگ گیاه قات تا یک هفته در یخچال قابل نگهداری است و معمولاً بصورت تازه مصرف می‌شود

قات زدن به عمل مکیدن تدریجی شیره برگ گیاه قات که نوعی مخدر است گفته می‌شود.

قات زدن موجب می‌شود تا مصرف کننده برای چند ساعت با نشاط، سرزنده و هیجانی شده و شروع به صحبت بی ربط کند، در ساعات بعدی دچار سکون شده و در نهایت دچار خمودگی و تنبلی جسمی و فکری شود. 
 

در کشور یمن دو سوم مردان و یک سوم زنان قات می‌زنند. بسیاری از مردم عربستان سعودی نیز از این ماده مخدر استفاده می‌کنند

پاسخ اصفهانی ها

 

پاسخ هیچ پرسشی را نمی‌دهند و در پاسخ هر  پرسش شما آنها  پرسشی از شما دارند!
  
مثال ( وقتی از دوست اصفهانی خود  آدرس یک خیاط می‌پرسید)
شما: خیاط خوب سراغ داری؟
دوست اصفهانی شما: چی‌چی می‌خَی بدوزی؟
شما: کت و شلوار
دوست اصفهانی : پارچه داری؟
شما: بله
دوست اصفهانی:از کی اِسِدی؟
شما:از ....مغازه
دوست اصفهانی : پارچِد خُبِس؟
شما: بله
دوست اصفهانی : چه رنگیِس؟
شما: چه فرقی می‌کنه؟
دوست اصفهانی : فرق می‌کونِد دادا! فرق می‌کونِد
شما: خب، سورمه‌ای
دوست اصفهانی: چرا سورمه ی؟ارزونتر بود؟
شما:نه
دوست اصفهانی:چیطو؟
شما:خب می خواستم سورمه ای باشه
دوست اصفهانی : مبارکِس، خَبِریِه؟
شما: نه بابا، بالاخره خیاط سراغ داری یا نه؟
دوست اصفهانی : اگه خبری نیس کتا شلواری سورمِی می‌خَی چیکار؟
__._,_.___

مردم گله نکنند

  با توجه به تغییراتی که در بازار ارز اتفاق افتاده است باز انتشار این پست خالی از لطف نیست .

 

ا  

 

با همه ارادتی که به آقای وزیر اقتصاد دارم ناچارم چند جمله در مورد فرمایشات اخیر ایشون عرض کنم  . امیدوارم که از بنده گله نکنند.
آقای وزیر فرمودن  " اگر قیمت ارز کاهش یافت مردم از ما گله نکنند"وزیر جان ، تا حالا چند بار مردم گله کردن که این دفعه دومشون باشه؟ چرا مردم رو زیر سوال می برید ؟ مگه این مردم همون مردمی نیستند که از تحصیل رایگان دلخور بودن ولی دم نزدن؟  مگه این مردم همون مردمی نیستند که زیر بار دارو و درمان رایگان نرفتند ؟ مگه این مردم همون مردمی نیستند که حاضر نشدن بنزین صد تومنی بزنن؟ هنوز هم یه کم دلخورن که چرا بنزین 1000 تومن نشده و دارن سرمایه مملکت رو مفت می رزین تو باک خودرو هاشون و دود می کنن. خدار وشکر این بنزین هایی که مردم دود می کن نامرغوبه وگرنه حیف نیست بنزین مرغوب رو آدم دود کنه !!؟ مگه این مردم همون مردمی نیستند که زیر بار نرفتن که برای تولد هر نوزاد یک میلیون تومن بگیرن؟
شما که مردم رو خوب می شناسید . کی اهل گله و شکایت بودن؟ کمی انصاف داشته باشید وزیر جان . حالا که خودت شروع کردی بذار بگم که مردم برای گله نکردن از کاهش قیمت ارز چند تا شرط دارن .
 اول اینکه قیمت مسکن پایین نیاد.
 دوم اینکه قیمت همه چیز بالا بره .
 سوم اینکه حقوق نمایندگان مجلس و صاحب منصبان سیاسی بعد از پایان دوره مسوولیتشون قطع نشه.
چهارم اینکه پس فردا نیایید به این بهونه که مردم صداشون در نمیاد قیمت آب  و برق و تلفن  و نون و ماشین و کشک و پشم  رو پایین بیارید .
 پنجم اینکه حقوق ها اضافه نشه و اگر هم خواستید اضافه کنید به تورم کاری نداشته باشید همون 6 – 7 درصد کافیه  وگرنه گله می کنیم ها . گفته باشم .
اگه به این وزیر وزرا رو بدی پس فردان می خوان تورم  رو هم پایین بیارن و انتظار داشته باشن که مردم هم گله نکنن.
 خدا وکیلی رو هم اندازه داره . اصلا مردم چی کارن که گله کنن. 
عزت زیاد

انتظار

 

 

 

 

 

 

یه حساب و کتاب سرانگشتی

 ما که حساب  و کتاب بلد نیستیم و لی اینقدر به ماشین حساب ور رفتم تا بالاخره به یه عدد رسیدم. اول اومدم ۴۲۰ تومن سال ۵۷  رو در ۲۰ درصد ضرب کردم دیدم نشد. ضربدر ۵۰ درصد کردم دیدم نشد. خلاصه اومدم بالا تا ۱۰۰۰ درصد رو هم ضب کردم دیدم جواب نداد اینقدر عدد رو بردم بالا تا بلاخره رسیدم با ۱۴۷۶۰۰ در صد. البته یه دویست سیصد تومنی اضافه آوردم. ولی فکر کنم همین عدد درست بود که اگر ۴۲۰ تومن سال ۵۷ در عدد ۱۴۷ هزار و ۶۰۰ درصد ضرب بشه جوابش  در میاد ۶۲۰هزار و ۳۴۰ تومن. نمی دونم اصلا  چرا اینارو نوشتم . همینقدر که دور هم بودیم کلی می ارزه . نه؟  

حالا یه مقایسه ای هم بکنیم بین قیمت هرسال سکه از سال ۵۷ تا حالا. 


قیمت/تومان

57   420
58   1300
 59  2400
 60  3500
 61  3500
 62  3500
 63  3900
 64  4418
 65  6500
 66  11257
 67   9939
 68  10922
 69  12707
 70  12447
 71  12409
 72  16488
 73  30352
 74  44169
 75  41273
 76  38833
 77  45092
 78  58741
 79  60512
 80  60820
 81  69960
 82  86 150
 83  104537
 84  122890
 85  167967
 86  190678
 87  231649
 88  288000
 89  435000
دیماه90  620000
 
 

یه جمله با ۲۱ فعل

یه اس ام اس جالب برام اومده بود حیفم اومد برای دوستاتم در طنازی نذارم . 

محتوای این اس ام اس این بود که فقط یه اصفهانی ناب و خالص می تونه یه جمله بسازه که ۲۱ فعل داشته باشه. اگه این جمله رو با لهجه اصفهانی بخونید شیرن تر می شه .  

  

ببینین،  داشتم میرفتم برم دیدم گرفت نشست ،گفتم بذار بپرسم بیبینم می آد ، نی می آد،  دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم.

پیری و هزار دردسر

پیری دو تا نشانه دارده. یکیش فراموشیه دومیش هم یادم نیست. یه داستان کوتاه از دوتا از هم سن و سال های بنده خواندنی است

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اولی گفت: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود
پیرمرد دوم گفت  «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اولی گفت : «آره!» بعد با فریاد رو به همسرش: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»

فرهنگ لغات

قمقمه : پَ ن پَ قم هالیووده
زنبوردار : کسی که همسر بلوند دارد
کاشمری : در آرزوی ازدواج
کاج : نمایندگی انتشارات گاج در دوبی
ژنتیک : ژنی که عامل اصلی تیک زدن در انسان می باشد
هشتگرد : ۵
خورشت بامیه : مسئولیت پختن خورشت بر عهده من است
وایمکس : درنگ چرا؟
خراب : نوعی نوشیدنی حاوی تکه های کوچک خر
شیردان : آنکه شیر خوب را از بد تمیز می دهد
گشتاور: یک سری همسایه نخاله که به هنگام برگزاری مهمانی‌های شبانه پلیس را خبر می کنند.
البرز: عربها به « پرز » گویند
چرا عاقل کند کاری‌:‌ یک ضرب المثل شیرازی.
هردمبیل: جایی که در آن بابت هر چیزی قبض صادر میشود
غیرتی: هر نوع نوشیدنی به جز چای
قرتی : نوعی چای که با قر و حرکات موزون سرو میشود
پنهانی : قلمی که جای جوهر با عسل مینویسد
مختلف : مرگ مغزی
مورچه خوار : خواهر مورچه. فحشی که موریانه ها به هم می دهند
جدول : کسی که نیاکانش علاف باشند را گویند
کره حیوانی : بیچاره ناشنواست
کته ماست : آن گربه مال ماست
Saturday : روز جهانی ساطور
کراچی : پس تکلیف ناشنوایان چه میشود ؟
سه‌پایه : ۳ تا آدم باحال که همیشه پایه هر حرکتی‌ هستند
یک کلاغ چهل کلاغ : نبردی ناجوانمردانه بین کلاغ‌ها
وانت : اینترنت آزاد و بدون فیلتر
اسلواکی : نرم و خرامان گام برداشتن
نیکوتین : نوجوانی خوش سیرت
نلسون ماندلا:نلسون اون وسط گیر کرده
تهرانی: تیکه های هلوی باقیمانده ته آبمیوه

حسرت


بابام حسرت زمان باباش را میخورد،
منم حسرت زمان بابام،
اما اگه پسر من بخواد حسرت زمان منو بخوره،
همچین جفت پا میرم تو دهنش، که نفهمه از کجا خورده!