طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

پیری و هزار دردسر

پیری دو تا نشانه دارده. یکیش فراموشیه دومیش هم یادم نیست. یه داستان کوتاه از دوتا از هم سن و سال های بنده خواندنی است

دو تا پیرمرد با هم قدم می زدن و 20 قدم جلوتر همسرهاشون کنار هم به آرومی در حال قدم زدن بودن.
پیرمرد اولی گفت: «من و زنم دیروز به یه رستوران رفتیم که هم خیلی شیک و تر تمیز و با کلاس بود، هم کیفیت غذاش خیلی خوب بود و هم قیمت غذاش مناسب بود
پیرمرد دوم گفت  «اِ... چه جالب. پس لازم شد ما هم یه شب بریم اونجا... اسم رستوران چی بود؟»
پیرمرد اول کلی فکر کرد و به خودش فشار آورد، اما چیزی یادش نیومد. بعد پرسید: «ببین، یه حشره ای هست، پرهای بزرگ و خوشگلی داره، خشکش می کنن تو خونه به عنوان تابلو نگه می دارن، اسمش چیه؟»
پیرمرد دوم: «پروانه؟»
پیرمرد اولی گفت : «آره!» بعد با فریاد رو به همسرش: «پروانه! پروانه! اون رستورانی که دیروز رفتیم اسمش چی بود؟!!!»

نظرات 4 + ارسال نظر
نیلوفر دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 http://shaahrak.blogfa.com/

باسلام وبلاگ عالی وجالبی دارید به وبلاگ من هم سربزنید ومن رو ازنظرات ارزشمندتون بهره مند سازید.

سلام نیلوفر خانم
از اظهار لطفتون ممنونم . رفتم به وبلاگتون سر زدم . قلمتون خیلی خوب و روان است . قشنگ نوشته اید. مخصوصا داستان اون عروس خانم و اقا دامادی که خودکشی کرده بودند خیلی تاثیر گذار بود اوا واقع قضیه رو اگر بخواهید من خیلی از موضوعات غمناک استقبال نمی کنم . نه اینکه بخواهم از واقعیت ها فرار کنم. مردم ما اینقدر فیلمهای اینجوری در صدا وسیما می بینند که براشون کافیه. فرصت زیادی ندارم که وبلاگم رو مرتب و به روز کنم ولی اگر فرصت کافی می داشتم تلاش بیشتری می کردم که اگه شده حتی یک نفر رو بخندونم. شاد کنم . خوشحال کنم . براش طنز بنویسم . مردم ما به طنز و لبخند و شادی بیشتر نیاز دارند. ولی به هر صورت شاکله وبلاگتون خیلی خوبه. قلمتون قویه و پردازش مطالبتون جالبه. باز هم به طنازی سر بزنید . واقعا خوشحال می شم. اگه نظری در باره مطالبی که عرض کردم دارید بفرمایید حتما استفاده خواهم کرد.
موفق باشید.

مهدی دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:14 http://hereyes.blogsky.com/

عالی بود من تازه داشتم به این نتیجه میرسیدم که اسم رستوران پروانه بوده...

مگه اسم رستورانه پروانه نبود؟؟؟

یک ماما با چکمه های سفید دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:59

آخی پیرمردهای بامزه....

شما همون نیستی که نمی دونم دستکشت سفید بود چکمه ات سفید بود یا کلاهت؟ ها؟

مهدی سه‌شنبه 6 دی‌ماه سال 1390 ساعت 13:52 http://hereyes.blogsky.com/

اینهمه در مورد حشره ی خوشگل و اینا گفته تا به اسم خانومش که پروانه س برسه تازه از اون بپرسه ببینه اسم رستوران چی بوده واقعا جالب بود

آقا مهدی
سلام
نمی دوننم شما چند سالتونه. اما پیری دوتا علامت داره یکیش فراموشیه دومیش هم یادم نیست .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد