طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

سالی که نکوست از بهارش پیداست

بگم بگم از تجلی های " بهار" ی است که طلیعه آن از هفت - هشت سال پیش نمایان شده است.

این روزها که بعضی ها  " شخصیت " خود را نشان دادند و بی ربط و با ربط به این  و آن حمله ور شده اند می توان فهمید که بهاری که نویدش رامی دهند چیزی بیش از عدالت خواهی ، مهر ورزی و نفت آگین کردن سفره های مردم نیست.

واژه بهار که در عالم سیاست جنبش های موسوم به بهار عربی  را به اذهان متبادر می سازد دروغی است که بی شباهت به حرفهای طالع بینان و رمالان حرفه ای نیست . رمالان و فال بین های حرفه ای که معمولا روانشناسان قابلی هستند ، معمولا چیزهایی را به زیان می آورند که طرف مقابل انتظار آن دارد یا با توان روانشناسی خود می دانند که مخاطب از شنیدن ان خوشش می اید.

اما پشت صحنه این گونه کارها  منافعی جز تامین خواسته های طراح آن  نیست.

 رمال معمولا چیزی را می گوید که مخاطبش دوست دارد بشنود و برای ان پولی ، طلایی یا  کالایی  دریافت می کند این شیوه در عالم سیاست هم می تواند مصداق پیدا کند  و قابل پیش بینی است که که سود را آن  کس می برد که مخاطبش خوشش آمده .

ادامه مطلب ...

هویج 3 کیلو 4 هزار تومن

تو این سالهای اخیر یه رسم بدی رایج شده که اکثر میوه و تره بار فروشها یه جوری قیمت می زنن که ادم باید کلی حساب و کتاب کنه تا بفهمه بلاخره میوه یاسبزی ای که می خره کیلویی چند خریده. مثلا قیمت می زنه 3کیلو 4 هزار تومان. تا ادم بخواد خورده هاش رو حساب کنه تا زانو کلاه سرش رفته و پنج - شش کیلو میوه  -معمولا نامرغوب - تو پاچش رفته. این رسم بد رو نمی دونم دولتی ها از دست فروش ها یاد گرفته اند یا دست فروش ها از دولتی ها . 

چندهفته ای هست که بوق و کرنا راه انداخته اند که دولت می خواهد عیدانه بدهد. دوسه هفته ای هم هست که می گویند رقم ان را اعلام می کنیم . بعداز این همه بالا و پایین رفتن و سرو صدا کردن اخر گفتند بین 70 تا 90 هزار تومان عیدانه پرداخت  می شود. تهش هم معلوم نیست بالاخره 70 تومنه یا 90 تومن. امروز که خبر احتمالا قطعی مخلوط عیدانه و یارانه  را می خواندم دیدم از همان روش 3 کیلو هویج 4 هزار تومن استفاده شده و گفته اند که به هر خانواده 4 نفره 462 هزار تومان مخلوط ( یارانه + عیدانه ) پرداخت می شود. ماشین حساب بیارید و حساب کنید که هر نفر چقدر می گیره . یه معادله 3 مجهولی که بیشتر نیست خب حساب کنید...

اینهم اصل خبر :


احتمال واریز همزمان عیدانه ۷۰ و ۹۰ هزار تومانی دولت و مجلس به مردم و یارانه نقدی اسفندماه امسال وجود دارد.
براساس توافق دولت و مجلس، کمک اقتصادی به اقشار تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی ۲۰ هزار تومان بیشتر از سایر اقشار جامعه خواهد بود. برهمین اساس، هر ایرانی ۷۰ هزار تومان و اقشار تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی ۹۰ هزار تومان به عنوان کمک اقتصادی شب عید دریافت خواهد کرد.

براساس اطلاعات رسیده، احتمال واریز همزمان عیدانه ۷۰ و ۹۰ هزار تومانی دولت و مجلس به مردم و یارانه نقدی ... ، خانوار چهار نفره ۴۶۲ هزار تومان، خانوار پنج نفره ۵۷۷ هزار و ۵۰۰ تومان، خانوار شش نفره ۶۹۳ هزار تومان، خانوار ۷ نفره ۸۰۸ هزار و ۵۰۰ تومان، خانوار ۸ نفره ۹۲۴ هزار تومان، خانوار ۹ نفره یک میلیون و ۳۹ هزار و ۵۰۰ تومان و خانوار ۱۰ نفره یک میلیون و ۱۵۵ هزار تومان واریز خواهد شد.

موضوع انشاء: بهار را توصیف کنید

واضح و مبرهن است که بهار فصل خوبی است و باید آن را زنده نگه داشت و چون ما دیده ایم که به هرکس و هرچیز که " مرگ بر " گفته ایم مرده است لابد به هرکس و هرچیز هم که "زنده باد" بگوییم  زنده می ماند.

 ما باید شعار بدهیم " زنده باد بهار " تا بهار زنده بماند و اگر نگوییم، شاید زمستان زنده بماند و ما هیچوقت شکوفه های بهاری را نبینیم.

ما اصلا بلد نیستیم حرفهای سیاسی بزنیم و از این کار هم خوشمان نمی اید و هیچوقت هم فکر نمی کنیم که واکنش رسانه های بیگانه ای که بعضی از عمال آنها اخیرا دستگیر شده  و راهی زندان شده اند در مورد بهار و زنده ماندن ان ربطی به موضوع انشای ما داشته باشد. اصلا آنها که بهار را به عربی و فارسی و چینی تقسیم می کنند نمی دانند که بهار فقط به فرودین ، اردیبهشت و خرداد تقسیم می شود .نمی دانم چرا بعضی ها می گویند بهار عربی . فقط این را می دانم که اگر بهار زنده بماند خوب است اما ضررهایی هم دارد  مثل انکه دیگر از محصولات بامزه تابستانی و پاییزی مثل خربزه و خرمالو خبری نخواهد بود و همه سال را باید یا گوجه سبز بخوریم یا چغاله بادام. آنها که می خواهند بهار همیشه زنده بماند فکر نکرده اند که ممکن است ما رو دل کنیم ؟

پس ما نتیجه می گیریم که بهار فصل خوبی است اما نمی خواهیم همیشه بهار بماند . ما دوست داریم کشورمان چهار فصل بماند تا مثل خیلی  کشورها که یک فصل دارند نشویم.

این بود انشای ما.

وعده سرخرمن

روزی شیخی بالای منبر از بهشت و ویژگی های آن سخن سرداده بود. گفت در بهشت چنین است و چنان. اگر چنین بکنید به بهشت می روید و اگر چنان کنید از آن محروم.

کشاورزی پای صحبت شیخ نشسته بود و از حرفهای او به وجد آمده بود.

 شیخ که از منبر پایین آمد گفت ای شیخ امروز سخنان شیرنی گفتی . هنگام برداشت بیا تا از خرمنم چیز به تو بخشم.

 فصل برداشت رسید و شیخ کنار خرمن کشاورز حاضر شد. گفت الوعده  وفا.

کشاورز چیزی به شیخ نداد و به او گفت : آن روز تو چیزهایی گفتی که من خوشم آمد من هم چیزی گفتم که تو خوشت آید.

چقدر ثروتمندم


هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.
هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»

کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم
به آن ها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به
پاهاى کوچک آن ها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.

گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»

آن ها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم
کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول
کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت
و خیره به آن نگاه کرد.

بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»

نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه ... نه!»

دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ
فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»

آن ها درحالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران
به صورتشان شلاق نزند، رفتند.

فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آن
ها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب
زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی این ها
به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و
اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.

لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.

مى خواهم همیشه آن ها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى
هستم.
ماریون دولن



حقوق 10 میلیون تومانی برا ی کارمندان تازه کار


کد خبر: ۱۶۳۰۲۰
تاریخ انتشار: ۰۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۰
وقتی آموزش و پرورش با مازاد نیرو مواجه است و در پرداخت حقوق نیروهای فعلی مشکل وجود دارد، باز هم تعداد نیروی جدید بر چه اساسی قرار است استخدام شوند؟
شفاف: عیسی کلانتری وزیر کشاورزی در دولتهای اول و دوم اکبر هاشمی رفسنجانی در خصوص مصوبه جنجالی دولت برای استخدام 526 هزار کارمند در کمتر از 5 ماه به گفت و گو با هفته نامه آسمان پرداخت که اهم آن در زیر آمده است.
  • استخدام بالغ بر 500 هزار نفر به طور متوسط در ماه حدود 5 هزار میلیارد تومان و در سال در حدود 60 هزار میلیارد تومان برای دولت هزینه در بر خواهد داشت
  • ....

اقای کلانتری با اصل موضوع که تبلیغاتی است یا نه کاری ندارم ولی شما که عضو کابینه نهم و دهم نبوده اید چرا اینجوری آمار می دید؟ فکر نمی کنید بعضی ها چهار عمل اصلی را بلندند و با یک ضرب و تقسیم ساده می توانند بفهمند که با این اعداد و ارقام شما هر کارمند تازه کار ماهانه باید 10 میلیون تومان حقوق بگیرد؟ لابد عیدی دولت دهم هم در این محاسبات ملاحظه شده که اینقدر رقم ها بالا رفته است.!! درست است که با نشریه آسمان مصاحبه می کرده اید ولی دیگر اینقدر نباید هوایی حرف زد که ...

بالاخره باید یه نفر نامزد بشه

سایت خبری شفاف
کد خبر: ۱۶۲۲۰۰

تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۰۸:۲۹
خاتمی در واکنش به برخی دعوت ها برای نامزدی تعابیر تندی به کار برده است.

کیهان نوشت:این خبر را پایگاه اینترنتی گروهک ملی-مذهبی که طی چند سال اخیر به اتحاد کامل با حزب مشارکت و سازمان مجاهدین (انقلاب) رسیده منتشر کرد و نوشت: «آقای خاتمی روز به روز موضع منفی قاطعانه تری در برابر تقاضا از وی برای نامزدی در انتخابات می گیرد. وی اخیراً در پی تقاضای بعضی فعالان سیاسی و از جمله برخی زندانیانی که ورود وی به انتخابات را راهگشا می دانند قاطعانه گفته است هرگز این اتفاق نخواهد افتاد!»

این گزارش حاکی است: «آقای خاتمی در برابر برخی تقاضا کنندگان تعابیر تندی برای نامزد شدن به کار برده و گفته است بروید دنبال یک... دیگر بگردید»[!]

دیروز برخی سایت ها مطلبی را از اقای خاتمی نقل کرده بودند که بعضی قسمت های آن با نقطه چین تزئئین شده بود . نفهمیدم منظور از نقطه چین ها چه بود ولی نمی دانم چرا این داستانک به ذهنم خطور کرد.

خدا کند نقل این داستان  بی احترامی به جناب اقای خاتمی تلقی نشود.

مردی در حال عبور از خیابان کودکی را مشغول جابجایی بسته ای دید که ازخود کودک بزرگتر بود،  نزدیک رفت و گفت: عزیزم بگذار تا کمکت کنم.

مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی حملش برای او مشکل است چه برسد به این بچّه . کمی که جلوتر رفتند مرد از کودک پرسید چرا این بسته را حمل میکند؟

کودک در پاسخ گفت: که پدرش از او خواسته است.

مرد پرسید: چرا پدرت خودش این کار را انجام نداد؟ مگر نمیدانست که حمل این بسته برایت چقدر سخت است...

کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت:

"خانم بالاخره یه خری پیدا میشه به این بچّه کمک کنه دیگه"