طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

خدا نکنه اساتید به تواضع بیفتند. اینقدر تواضع می کنند که آدم کم کم باور می کند که اونا هیچ چی سرشون نمی شه. نمونه اش این دکتر الله وردی ( میم. خاله زاده ) و عمو جان سید احمد علی ضیایی ( ناهی ) . 

ما که حرفی نداریم اینقدر تواضع بکنند که به قول رئیس جمهور محبوب مان تواضع دانشان پاره شود ولی حرف ما این است که چرا طنازی را محل مناقشات و تعارفات و تواضعات خود قزار داده اند و اینجا را برای  تکه پاره کردن تعارف انتخاب کرده اند . بروند جای دیگر ، هر کاری خواستند بکنند. از قدیم گفته اند توقف بیجا مانع کسب است. این دو بزرگوار هم با توقفات خود در طنازی کسب مارا معطل کرده اند.

حالا بشنوید از این دو که این بار میم خاله زاده سر انگشتی از تواضع که بی شباهت به پاچه خاری نیست از خود نشان داده اند. 


سلام ، استاد عزیزم جناب آقای سید احمد ضیایی با شکسته نفسی فراوان فرموده اند که شعرشان به دست و پای اشعار دست و پا شکسته حقیر نمیرسد . به همین منظور شعری هر چند دست و پا شکسته را تقدیم میدارم . 

عموی اصفهونی سید احمد 
چه خوب و مهربونی سید احمد 
کلامت مثل گز مثل نباته 
عجب شیرین زبونی سید احمد 
تو اهل ذوقی و طناز هستی 
تیکه خوب می پرونی سید احمد 
تویی استاد و من شاگرد تنبل 
خودت هم خوب میدونی سید احمد 
منم سیاره ای خاموش و تاریک 
تو عین کهکشونی سید احمد 
منم آن پشه لاغر ، شما هم 
عقاب آسمونی سید احمد 
اگر من را بگیری زرد چوبه ! 
تو مثل زعفرونی سید احمد 
تویی مثل دلار و پوند و سکه 
منم چون یک قرونی سید احمد 
ندارم تحفه ای بهتر از این شعر 
در این موج گرونی سید احمد 
بزرگی کن اگر میم خاله زاده 
چنین کرده جوونی سید احمد

نظرات 9 + ارسال نظر
سیاوش پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 14:26

به به به به
سلام جناب طناز دیر منور فرمودید دلمان داشت به هزار راه که نه به هزار بیراهه میرفت گفتم خدای نکرده زبانم لال رویم به دیوار شاید سفر سیستان نموده اید.

جناب سیاوش عزیز
علیک
این شهر رمضان که از استان هم گذشته است ، دیگر حالی برایمان نگذاشته . انقدر گرما زده ایم که گویی طنز دانمان پاره که نه ، جر خورده است . به هر رو حالی برای طنازی نداریم . منتظریم این ضیافت تمام شود اگر جان سالم بدر بردیم در خدمتتان خواهیم بود دوباره.

نسیم دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:33

سلام
جسارتا این جناب رضایی با شما نسبتی دارن؟
البته که ایشون ضیایی هستن اشکال تایپی شده سطر بالا دستم به موس نمیرسه اصلاحش نمیکنم!!!

ایشون عموی ته تغاری بنده هستند . البته می گم ته تغاری فکر نکنید یه نوجوان 12 - 13 ساله هستن . ایشون یه جوون حدود 60 - 70 ساله هستند.
اگه به خودتون یه ذره زحمت بدید و دستتون رو یک کم دراز کنید به موس که هیچی به موش هم می رسد. بعله.

زواره ای سه‌شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:46 http://modirkavan.blogfa.com

سلام. ببخشید ، من مدتهاست میهمان بی سر و صدای وبلاگتان هستم. فضولی نباشد منظورتان از موش همان حیوان کوچک است و یا منظور مویش ( زلفش یا موهایش ) است؟

هرکسی از ظن خود شدیار موضوع.

محمد جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:26 http://cinemamhh.blogfa.com

نقد سریال های ماه رمضان به قلم mhhcinema:
http://cinemamhh.blogfa.com/post/102

فامیل دور و نزدیک چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 17:25

سلام آقای ضیایی
طاعات و عبادات قبول حق باشه. ما که مردیم از بس به وبتان سر زدیم و دماغ سوخته خارج شدیم!!! کی می خواهید اپ کنید؟؟
برای اینکه مشکل آقای زواره ای در مورد منظور شما از موش(مویش) حل بشه لطف کنید عکسی از این عموی گرامی -که ما هم مخلص ایشان هستیم- در وبتان بگذارید.(اگه میدونید ایبشان از شوخی ما ناراحت می شوند پیام را حذف کنید. هرچند من هم در این مورد بحصوص دست کمی از ایشان ندارم.)

نخیر دنده ایشان پهن تر از این حرفهاست که از شما دلگیر شوند. شماشوخی بفرمایید حتما خوششان می اید. شرمنده شما هستم که مدتی است آپ نمی کنم . باور بفرمایید خیلی گرفتار شده ام و به قول شاعر چنان قحط سالی شد اند دمشق که یاران فراموش کردند عشق .
دعا بفرمایید کار ها به خوبی پیش برود انشاالله به زودی خدمت خواهم رسید.

پرواز اندیشه ها پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 00:26 http://parvaz.blog.ir

سلام.
ما که به روز کردیم با یه وبلاگ جدید.
شمام به روزش کنید.
این همه سوژه تو ومجلس ریخته.:))))

.سلام
این روز ها سخت گرفتارم و خیلی وقت کم می اورم . درگیر کارهایی هستم که زمان بندی آن از حیطه بنده خارج است و ناچارم خود را با جای دیگری هماهنگ کنم . شرمنده که کم خدمت میرسم .انشاالله بتوانتم جبران کنم

فامیل دور و نزدیک دوشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 13:15

با عرض سلام و خسته نباشید
اینکه در جواب دوستمان فرموده اید:درگیر کارهایی هستم که زمان بندی آن از حیطه بنده خارج است و ناچارم خود را با جای دیگری هماهنگ کنم!!!! و نیز اشاره کردید سر پیری و معرکه گیری دارم درس میخونم. دلم هزار جا رفت زبانم لال نکنه سر عیال را داری شیره می مالی و شلوارتان دو تا شده!!!!!

لطفا وارد معقولاتت نشوید همه چیز راهم سیاسی نکنید بگذارید زندگیمان را بکنیم.

فامیل دور و نزدیک چهارشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 00:38

سلام
موضوع از بحث سیاسی هم بالاتره.در زمان جنگ آقای هاشمی در خطبه های نماز جمعه در باره بحث صیغه صحبت کردند. هفته بعد تو خطبه ها گفتند بایستی شرایط خاصی داشته باشه و ... (یه جورایی حرفشو پس گرفت). یه فامیل داریم گفت این همه به آمریکا و غرب بد و بیراه گفت یه قدم هم عقب ننشست اما در این مورد یه هفته هم جلو ضعیفه (قویه)!!!! دوام نیاورد. (این که هاشمی بود من که یه دقیقه هم دوام نمی آرم اما شما را نمی دونم)

بنده معتقدم اگر مردی شرایطش راداشته باشد می تواند هر تعداد که بخواهد زوجه اختیار کند شرایط ان هم عبارت است از : دل شیر می خواهد و مغز الاغ !

سوگند دوشنبه 24 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 14:07 http://sogand1101.blogfa.com/

سلام
عالی بود ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد