طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

طنزم نمی اید.

دلم تنگم. طنزم نمی آید . چند روزی  می شود که تبسمم سرداست .نمی دانم چرا . کسی می داند؟

آن روزها را دلم می خواهد که ارزان دلشاد می شدم. حالا گرانترین ها هم دلم را شاد نمی کند.

 آنروز هایی را می خواهم که با هم خوب بودیم نه حالا که سر هر چیز کوچک به جان هم می افتیم . خیلی وقت است که دلم گرفته، اما امروز بیشتر.

اول صبح یکی از دوستان داستان سینما رفتنش را و خلاصه ای از فیلم " من یک مادر هستم " را برایم نقل کرد. تاب شنیدن همان خلاصه را هم نداشتم . می گفت واقعیت جامعه در این فیلم به تصویر کشییده شده.

دلم می خواست هنوز آن زمانی بود که " باباشمل " ها  و " پهلوان نایب " ها واقعیت جامعه مان بود. می دانم که جوانتر ها نمی فهمند چه می گویم . همین آزرده ام کرده است. آنها نمی فهمند ما چه می گوییم و ماهم نمی فهمیم آنها چه می گویند.

نمی دانم چه بگویم.

 پس خاموش . اینطور بهتراست. بهتر نیست؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد حسن پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:42 http://mhf1348@yahoo.com

من هم داستان قیلم من مادر هستم را خواندم
اعتراض روی این فیلم زیاد است بعضی آنرا ترویج کردن منکرات و اباحه گری می دانند
به نظر من هنر یعنی دیدن آنچه دیگران نمی بینند و بیان آن به بهترین شکل اما نظر کاملترم این است هنر یعنی دیدن وبیان کردن چیزی که همگان می بینند اما قدرت بیان آنرا ندارند ولذا اگر چیزی را همگان ببینند ولو بیان نکنند ویا توان بیانش را نداشته باشند وما بیان کنیم کاری هنری انجام داده ایم اما یک ایراد به این فیلم می توان گرفت و لذا فیلم مزبور هنری نیست چطور ؟با فرض ضعیف اینکه چیزهایی که دراین فیلم دیده می شود چیزی هایی است که همگان می بینند و قدرت بیان آنرا ندارند آیا بهتر نیست ما برای بیانش متوسل به فیلم ساختگی شویم باید اگر هنرمند واقعی هستیم اصل موضوع را نشان دهیم یعنی اگر سازنده این فیلم و یا داستان نویس آن می خواهند کاری هنری انجام دهند ومعتقدند داستانشان بیانگر آسیب جامعه است و قصدشان حساس نمودن مراکز فرهنگی تصمیم گیر برای رفع مشکلات است بهتر بود این واقعیت را بصورت مستند تهیه می نمودند یعنی فیلم مستند و لذا این فیلم هم از مرز متعالی هنر وهنر ورزی هنوز دور است و فاصله دارد البته همه اینها را گفتم با فرض اینکه داستان این فیلم مترصد جامعه باشد و اگر نباشد و نیست قاعدتا اینطور کار کردن قصور و قصد سوء را انگ می پذیرد و باید رسیده گی شود

سلام
عض کردم که من فیلم را ندیده ام و قاعدتان نمی توانم ان را نقد کنم. حتی اگر دیده باشم هم این صلاحیت را در خود نمی بینم . اما ان تاثیری که شنیدن خلاصه فیلمنامه بر من گذاشت مثبت نبود . در هر صورت نظریه جنابعالی یک تحلیل نزدیک به واقعیت است .

یک ماما با چکمه های سفید شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 13:54 http://newmidwife.blogsky.com/

من می فهمم....منی که زمان ساخت فیلم باباشمل و قیصر و گوزن ها نبودم و بعد اونها رو دیدم و با الان مقایسه کردم می فهمم....هم من و تمام هم نسلان دهه شصت می فهمند و می داند....
این روزها هیچکس لبخندش نمی آید....

خوشحالم که همزیان نسل پیشین خود هستید

احمد چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 14:36

ما دلشکستگان تاریخیم ، دلمان را سنگی شکست که برای شکست دلشکنان پرتابش کردیم ، انگار که به آن کش بسته اند ، هرچقدر محکم پرتابش می کنیم ، کمانه می کند.
آنقدر سنگ است که نمی فهمد وظیفه اش شکستن آنی است که به سویش پرتاب شده است !
بابا شمل و ... به همین مکافات گرفتار شدند!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد