طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

قورباغه


قورباغه توی کلاس ورجه ورجه میکرد.
آقای افتخاری گفت:قاسم! این قورباغه را از کلاس بینداز بیرون.
قاسم گفت:آقا اجازه؟ ما از قورباغه میترسیم
 آقای افتخاری گفت:ساسان! تو این قورباغه را بینداز بیرون
ساسان گفت:آقا اجازه؟ ما هم میترسیم
آقای افتخاری گفت:بچه ها! کی از قورباغه نمیترسد؟
من گفتم:آقا اجازه؟ ما نمیترسیم
 آقای افتخاری گفت:کیف و کتابت را بردار و زود از کلاس برو بیرون.
گمان میکنم که محمود مرا لو داده باشد؛ وگرنه آقای افتخاری از کجا میدانست که من قورباغه را به کلاس آوردم؟!

از کتاب کی بود رفت زیر میز؟
منوچهر احترامی

نظرات 4 + ارسال نظر
یک ماما با چکمه های سفید جمعه 7 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 18:17 http://newmidwife.blogsky.com/

چقدر قشنگ بود.....

ممنون

باغ اندیشه ها سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 01:03 http://roozegareno2010.persianblog.ir/

سلام.
طرف یحتمل یکی از نوابغ باشه!

عباس پنج‌شنبه 13 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 02:44

میگم خودتون چی از قورباغه می ترسین ؟ :D

اتفاقا سالها پیش در دوره دبیرستان اتفاق مشابهی برای خدم افتاد
تعدادی موش برا تشریخ به کلاس اورده بودند . یکی از انها از قفس دررفته بود و در کلاس جولان می داد معلم مان پایش را توی یک کفش کرده بود که کار ضیایی . این شیطنت ها از او بر میاد . نه از موش بدش می اد
نه از بی موش .

ruh یکشنبه 21 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 http://www.blackbat.blogsky.com

نایس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد