درباره من
بازنشستم...
روزگارم بد نیست
کارمن طنازی است
جثه ای دارم اندازه فیل
دلم اما گنجشک
دل من مثل همه مردم شهر
یک کمی تیره شده
درعوض موی سرم گشته سپید
می نویسم اما، فقط او می خواند
پس تو هم باش همانگونه که اوست ... ..................
.......................
تقدیم به خواهر فقیدم
***************
دل شکستم
روزگارم خوب نیست
خواهرم رفت از این دار پلید
و کسی نیز نفهمید
که بر ما چه گذشت
دل گنجشکی من
ترکید از غم او
هیکل فیلی من
پر احساس شده
حس غم ، غصه و آه
روزگار همه مان گشته سیاه
ادامه...
نیمروی زنانه ! نیمروی مردانه !
۱- توی کابینتهای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه میگردن
۲- توی کابینتهای پایینی دنبال ماهیتابه میگردن و بالاخره پیداش میکنن
۳- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن
۴- توی ماهیتابه روغن میریزن
۵- توی یخچال دنبال تخم مرغ میگردن
۶- یه دونه تخم مرغ پیدا میکنن
۷- چند تا فحش میدن
۸- دنبال کبریت میگردن
۹- با فندک اجاق گاز رو روشن میکنن و بوی سرکه همراه دود آشپزخونه رو بر میداره
۱۰- ماهیتابه رو میشورن (بگو چرا روغنش بوی ترشی میداد )!
۱۱- ماهیتابه رو روی اجاق گاز میذارن و این دفعه توش روغن میریزن
۱۲- تخم مرغی که از روی کابینت سر خورده و کف آشپزخونه پهن شده رو با دستمال پاک میکنن
۱۳- چند تا فحش میدن و لباس میپوشن
۱۴- میرن سراغ بقالی سر کوچه و ۲۰ تا تخم مرغ میخرن و برمیگردن
۱۵- تلویزیون رو روشن میکنن و صداش رو بلند میکنن
۱۶- روغن سوخته رو میریزن توی سطل و دوباره روغن توی ماهیتابه میریزن
۱۷- تخم مرغها رو میشکنن و توی ماهیتابه میریزن
۱۸- دنبال نمکدون میگردن
۱۹- نمکدون خالی رو پیدا میکنن و چند تا فحش میدن
۲۰- دنبال کیسهء نمک میگردن و بالاخره پیداش میکنن
۲۱- نمکدون رو پر از نمک میکنن
۲۲- صدای گزارشگر فوتبال رو میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۳- نمکدون رو روی میز میذارن و محو تماشای فوتبال میشن
۲۴- بوی سوختگی رو استشمام میکنن و میدون توی آشپزخونه
۲۵- چند تا فحش میدن و تخم مرغهای سوخته رو توی سطل میریزن
۲۶- توی ماهیتابه روغن و تخم مرغ میریزن
۲۷- با چنگال فلزی تخم مرغها رو هم میزنن
۲۸- صدای گــــــــــل رو از گزارشگر فوتبال میشنون و میدون جلوی تلویزیون
۲۹- سریع برمیگردن توی آشپزخونه
۳۰- تخم مرغهایی که با ذرات تفلون کنده شده رو توی سطل میریزن
۳۱- ماهیتابه رو میندازن توی سینک
۳۲- دنبال ظرفهای مسی میگردن
۳۳- قابلمهء مسی رو روی اجاق گاز میذارن و توش روغن و تخم مرغ میریزن
۳۴- چند دقیقه به تخم مرغها زل میزنن
۳۵- یاد نمک میفتن و میرن نمکدون رو از کنار تلویزیون برمیدارن
۳۶- چند ثانیه فوتبال تماشا میکنن
۳۷- یاد غذا میفتن و میدون توی آشپزخونه
۳۸- روی باقیماندهء تخم مرغی که کف آشپزخونه پهن شده بود لیز میخورن
۳۹- چند تا فحش میدن و بلند میشن
۴۰- نمکدون شکسته رو توی سطل میندازن
۴۱- قابلمه رو برمیدارن و بلافاصله ولش میکنن
۴۲- چند تا فحش میدن و انگشتهاشون که سوخته رو زیر آب میگیرن
۴۳- با یه پارچهء تنظیف قابلمه رو برمیدارن
۴۴- پارچه رو که توسط شعله آتیش گرفته زیر پاشون خاموش میکنن
۴۵- می رن سر کابینت یه تون ماهی ورمی دارن وبدون اینکه گرم کنن می خورن .
خانمها چطور نیمرو درست میکنن؟
۱-ماهیتابه را میذارن رو گاز
۲- توی ماهیتابه روغن میریزن
۳- اجاق گاز زیر ماهیتابه رو روشن میکنن
۴- تخم مرغها رو میشکنن و همراه نمک توی ماهیتابه میریزن
۵- چند دقیقه بعد نیمروی آماده رو نوش جان میکنن
آقایون چطور نیمرو درست میکنن؟
میاد تون ماهی بخوره بادش می فته نون نداره
میره نونوایی نون بخره می بینی شلوغه
می ره بقالی نون می خره
میاد بره توی خونه یادش می فته کلید نداره
می ره کلید ساز بیاره، کلید ساز نیست
شماره کلید ساز رو از روی در مغازه می بینه می خواد تماس بگیره، دست می کنه توی جیبیش می بینه که موبایل یادش رفته بیاره...
کسی تو خیابون نیست، می ره کارت تلفن بخره نون می ذاره رو میز پول کارت می ده، کارت بر می داره میاد بیرون از مغازه
زنگ می زنه کلید ساز، کلید ساز می گه نیم ساعت دیگه میام...
مرد خسته می شینه کنار پاده رو...
چشمش به مغازه ی روبرو می فته...
مغازه ی لوازم یذکی گوسفند...
نون و کارت و کلید و زمان و روغن و تون و تخم مرغ و همه رو فراموش می کنه...
پاشو میذاره توی مغازه..کله پاچه رو می خوره..سیر که میشه
نون و کارت و کلید و زمان و روغن و تون و تخم مرغ و همه رو یادش میاد...
تصمیم می گیره از فردا یا تخم مرغ نخوره،یا تون ماهی بدون نون بخوره، یا بیاد کله پاچه بخوره
من تو یه پست دیگه هم گفته بودم که
مشکلی نیست که اسان نشود
مشکل آن است که آسان نشود
من فکر کنم اگه قرار باشه نیمرو درست کنم میرم تو جرگه مردانه :-)
شما بهتره به همون بخش شعر و ادب و ترب !! بپردازید .
برادر رضا چی شده که ژاچه خواری خانم ها را می کنی . نکنه کارت گیره
بالاخره ما هم مردیم دیگه.
چه خوب می شد اگه کنسرو نیمرو هم می ساختن ، واسه اینجور آقایون دست و پا چلفتی بد نبود ، راحت می شدن ، راستی راجع به این اصطلاح "دست و پا چلفتی " مطلبی ندارید؟