-
ماه رمضان آمد و اجناس گران شد
شنبه 22 تیرماه سال 1392 16:35
ماه رمضان آمد و اجناس گران شد چشم پدر خانه به جیبش نگران شد از قیمت ماست و کره و شیر چه گویم دیروز چنین بوده و امروز چنان شد پیدا نشود بامیه و سبزی و خرما در سفره آن کس که حقوقش به تومان شد مرغ از سبد خانه ما پر زد و کوچید در غیبت او حسرت ما سینه و ران شد گفتم چه کنم در غم هجران تو ای مرغ گفتا که بخور تخمم و چون باد...
-
چارتا ، دویست تومن
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 21:16
تو کوچه داد می زد چار تا دویست تومن ، تا خودم رو به پنجره رسوندم که ببینم کیه و چیه ، طرف رفته بود. آخرش هم نفهمیدم طرف کی بود و چی داشت یا چی نداشت . همسایه ها می گفتن شاید سعید مرتضوی بوده. پ. ن. خدایا ... در روز قیامت باما آن جور حساب کن که قوه قضاییه با سعید مرتضوی کرد تا تو خوشحال باشی و ما رستگار ... آمین
-
تکلمه
شنبه 15 تیرماه سال 1392 23:45
احمد خاتمی گفته حضرت عباسی ما در کشور آزادی نداربم؟؟ چرا آقا شما داری ما نداریم... پ.ن از میم . خاله زاده نابکار ما که خود رندیم و استادی نداریم کار و باری غیر شیادی نداریم انجمن یا صنف و بنیادی نداریم حضرت عباسی ، ما آزادی نداریم ! پولدار ما که پولداریم و ایرادی نداریم پیشه ای جز خنده و شادی نداریم از غم بیچارگان...
-
قفل و امید
جمعه 14 تیرماه سال 1392 16:04
کم کم باید یه فکری برای این دکتر میم. خاله زاده بکنیم . به گمانم می خواد یا توطئه کنه یا کودتا . این اواخر خیلی شعر و مطلب برای طنازی فرستاده و همشون هم قشنگ و گیرا بوده است. غلط نکنم داره این کار ها رو می کنه تا عین صهیونیست ها که زمین های فلسطینی ها رو خریدیدند و یه روز همه متوجه شدند که صهیونیست ها همه جارو اشغال...
-
انصاف
سهشنبه 11 تیرماه سال 1392 23:10
قضات ما رحم و مروت ندارند. این چه حکمی است که برای سعید مرتضوی بیچاره صادر کرده اند؟ بیچاره آدم کشته کودتا که نکرده .نباید به خاطر این جرائم مختصر کسی رو از زندگی ساقط کرد که. این بابا باید تا آخر عمر خودش وخانوادش هرچی در می آرن برای اقساط جریمه ای که محکوم شدهزینه کنه. به خدا انصاف هم خوب چیزیه . بازم گلی به گوشه...
-
دسته کلید !
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1392 19:29
پرده اول : ای منتخب ما ، که جدید آمده ای بادولت " تدبیر و امید" آمده ای قفل است زبان و دل و اندیشه ما صدشکر که با دسته کلید آمده ای پرده دوم : آمدی تا قفل ها را وا کنی دولت تدبیر را بر پا کنی منتظر هستیم با شور و " امید " آنکه می زد قفل را ، رسوا کنی پرده سوم : نکند دولت تو ، چاره فردا نکند نکند...
-
کاش" جای دکتر بودن آدم می شدیم"
دوشنبه 3 تیرماه سال 1392 19:56
دکتر میم.خاله زاده این روز ها به جان دکتر ها افتاده و هر روز یک شوخی جدیدی با این قشر می کند. امروز هم این شعر را برای مدعیان دکتری فرستاده که با عرض پوزش از تمامی دکتران واقعی تقدیم می شود . مردم ایران تمامی دکترند گرچه خود از دست دکتر (*)دلخورند بهر هر دردی طبابت می کنند توی هر کاری دخالت می کنند گرشود ماشین تو روزی...
-
تاریخ دکاتیر
جمعه 24 خردادماه سال 1392 08:00
با عرض پوزش از دکترهایی که واقعا دکتری گرفته اند خاک ایران یکسر از دکتر پر است هرکه دکتر نیست نانش آجر است ملک ایران سرزمین دکتران اینقدر دکتر نباشد در جهان شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دکتر کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دکتر عابران هر خیابان دکترند دانههای برف و باران دکترند هم وزیران هم مدیران دکترند بیشتر از نصف ایران...
-
خلقت من و تو
شنبه 18 خردادماه سال 1392 13:20
مرا بی عقل و بیلمز آفریدند تورا دانای محرز آفریدند مرا در کلبه متروک یک ده تورا در ناف مرکز(1) آفریدند مرا با جامه های پاره پاره تورا در پوشش خز آفریدند مرا در نقش سرباز پیاده تورا سلطان آچمز آفریدند مرا ذهنی ترین معلول عالم تورا مسئول مرکز (2) افریدند مرا معجونی از درد و مصیبت تورا چون شیره رز آفریدند مراکمتر زخار...
-
ملا لغتی ها
جمعه 17 خردادماه سال 1392 20:49
بعضی ها نشستن پای تلویزیون فقط منتظرند یکی یه حرفی بزنه ازش ایراد بگیرن. اقای دکتر سعید جلیلی کاندیدای محبوب نسل جوان در فیلم تبلیغاتی خود یه جمله فرموده اند که بعضی ها به اون ایراد گرفته اند که معنی این جمله را نمی شود فهمید. عین جمله اقای جلیلی اینه : " ا مثلا اگر در اینجا ما الان در این کشور هستیم شما ببینین...
-
مشروب و مناظره قلابی !!
شنبه 11 خردادماه سال 1392 19:14
امروز وقتی شنیدم که در رفسنجان چند نفر به خاطر نوشیدن الکل صنعتی مرده اند چیزهایی به ذهنم خطور کرد که در یک جامعه عادی به ذهن کسی خطور نمی کند ولی چون خیلی چیزها غیرعادی است این نگاه من شاید عادی به نظر بیاید. اول گفتم نکند این خبر به خاطر محل خاص آن که رفسنجان است و اکبر هاشمی هم اهل آنجاست پر رنگ شده که بعضی ها...
-
دروغ ریشه جامعه را خشک میکند
شنبه 4 خردادماه سال 1392 17:30
به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه - چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت که بی اختیار با دستم اشاره کردم به طرفم بیاید اما در حالتی از شک و ترس از جایش تکان نخورد . دو سه بار دیگر هم تکرار کردم اما...
-
بابا نان داد !!
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 21:02
-
پدر خرت بسوزد
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 20:02
"یغمای جندقی" شبی منزل یکی از آقازادگان جندق مهمان شد، تا نزدیک سحر صحبت کردند و بعد که قصد خوابیدن کردند تازه یغما خوابش برده بود که الاغ صاحبخانه بنای عرعر را میگذارد. یغما از خواب پرید و این بیت را روی کاغذ نوشت و روی رختخوابش نهاد و از خانه بیرون رفت. خود، آدمک بدی نبودی اما پدر خرت بسوزد
-
سخنور ناشی !!
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 19:52
از یک استاد سخنور دعوت بعمل آمد که در جمع مدیران ارشد یک سازمان ایراد سخن نماید . محور سخنرانی در خصوص مسائل انگیزشی و چگونگی ارتقاء سطح روحیه کارکنان دور میزد استاد شروع به سخن نمود و پس از مدتی که توجه حضار کاملا به گفته هایش جلب شده بود ، چنین گفتد : " آری دوستان ، من بهترین سالهای زندگی را در آغوش زنی گذراندم...
-
اندر حکایت استاد وشاگرد عاشق پیشه
دوشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1392 21:18
استاد:وقتی بزرگ شدی چه میکنی ؟ شاگرد:ازدواج! استاد:نه خیر منظورم اینه که چی میشی؟ شاگرد:داماد! استاد:اوه!منظورم اینه که وقتی بزرگ شوی چی به دست می آوری؟ شاگرد:زن!! استاد:ابله!!!وقتی بزرگ شوی برای پدر ومادرت چی می گیری؟ شاگرد:عروس میگیرم! استاد:پسرجان پدر ومادرت در آینده از تو چه توقعی دارند؟ شاگرد:یک زندگی متاهلی...
-
دانشجویان حشری ، پیوندتان مبارک
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 22:45
حشر ، روستایی است در استان کرمانشاه .
-
رستم و سهراب این زمانه
شنبه 7 اردیبهشتماه سال 1392 21:19
باتشکر از جناب سیاوش برای ارسال این شعر زیبا . چنین گفت رســتم به سهـــراب یل که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود رهـا کن تو این...
-
گفتم، گفت
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1392 21:05
هفته گذشته جناب سیاوش شعری ارسال کرده بودند که به عنوان " سلام به خواجه شیراز " در طنازی منتشر شد. پیشاپیش می دانستم که چناب آقای دکتر الله وردی که این پست رابخوانند شعری در تکمیل آن خواهند سرود. پیش دستی کردم واز ایشان تمنای چند بیت نمودم که ایشان هم اظهار لطف فرموده و مطلبی فرستادند با القاب و آداب خودشان...
-
هیچ خری شایسته جایگاه بالا نیست
سهشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1392 20:14
یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد. الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت … ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی اید !!! هر کاری...
-
سلام به خواجه شیراز
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 13:15
با تشکر از سیاوش عزیز برای ارسال این شعر زیبا منتظر تکمیل این شعر توسط میم .خاله زاده هستم . گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى دایم اسیر گشتم در بند بیخیالى گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى گفتا که: می سرایم تکنو ،رپ و سواری! گفتم: کجاست لیلى ،...
-
قافیه های تنگ
یکشنبه 25 فروردینماه سال 1392 18:46
طبیب نسخه ی درد مرا چنین پیچید دو وعده خوردن چایی به وقت چاییدن معاونی که مشاور شده است می داند چقدر شغل شریفی است کشک ساییدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت: ژاژ خاییدن حکیم کاردرستی به همسرش فرمود: شنیده ایم که درد آور است زاییدن ... بد است زاغ کسی را همیشه چوب زدن جماعت شعرا را مدام پاییدن...
-
سفر به دنیایی دیگر
یکشنبه 18 فروردینماه سال 1392 22:29
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر واینترنت مجهز است. تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند. نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد. در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز...
-
جا قحطی
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 12:37
-
آخر رفاقت
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1392 10:48
-
دعا می کنم ...
چهارشنبه 30 اسفندماه سال 1391 07:49
دعا می کنم من در این سال مار بر آری تو از دشمنانت دمار کنی زندگانی تو با اقتدار نه نشئه بمانی نه باشی خمار نبازی تو در بازی روزگار برنده برون آیی از این قمار زلطف فزاینده کردگار نصیبت شود نعمت بی شمار چنین شد بهاریه ام پر زمار شمار و قمار و خمار و دمار دکتر منصور الله وردی (میم خاله زاده)
-
سال نو مبارک
دوشنبه 28 اسفندماه سال 1391 17:40
قطعه دست و پا شکسته ای که در معرفی وبلاگم نوشته ام را پسر خاله عزیز آقای دکتر الله وردی تکمیل کرده اند. با وجود اینکه بیش از دو نیم سال از مرگ خواهرم مهناز می گذرد اما هنوز این قطعه گویا ترین حرف دلم است . هرچند در این شب عیدی نباید متاثرتان کنم اما با واقع بهترین عیدی برای من زنده شدن نام مهناز است. به هر شکل که باشد...
-
قرص پسته
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 16:15
-
چرا زنان افغانی عقب تر از شوهرانشان راه می روند؟
شنبه 26 اسفندماه سال 1391 14:49
خانم باربارا والترز که از مجریان بسیار سرشناس تلویزیون های معتبر آمریکاست سالها پیش از شروع مبارزات آزادی طلبانه افغانستان داستانی مربوط به نقشهای جنسیتی در کابل تهیه کرد. در سفری که به افغانستان داشت متوجه شده بود که زنان همواره و بطور سنتی 5 قدم عقب تر از همسرانشان راه می روند.خانم والترز اخیرا نیز سفری به کابل داشت...
-
گوشی رو بردار که صدات، یه ذره آرومم کنه...
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1391 18:51
منبع: قانون جمعی از اعضای هیات دولت ونزوئلا دور هم جمع میشوند تا در خصوص چگونگی اعلام خبر فوت رهبرشان به محمود احمدینژاد تصمیم بگیرند. کسی حاضر نمیشود این مسئولیت خطیر را به عهده بگیرد اما یکی از حضار استفاده از شیوه «هر کی تک بیاره» که روش مورد علاقه مرحوم بود را پیشنهاد میدهد. همه قبول میکنند و بازی پس از یک...