ماه رمضان آمد و اجناس گران شد
چشم پدر خانه به جیبش نگران شد
از قیمت ماست و کره و شیر چه گویم
دیروز چنین بوده و امروز چنان شد
پیدا نشود بامیه و سبزی و خرما
در سفره آن کس که حقوقش به تومان شد
مرغ از سبد خانه ما پر زد و کوچید
در غیبت او حسرت ما سینه و ران شد
گفتم چه کنم در غم هجران تو ای مرغ
گفتا که بخور تخمم و چون باد روان شد
رفتم بخرم تا بخورم تخم دو رنگش
با دیدن نرخش بدنم در نوسان شد
این قصه تکراری ماه رمضان است
ماه رمضان آمد و اجناس گران شد
میم. خاله زاده
تکمیلیه جناب سیاوش هم یه این شرح است باشعری ا ز محمد جاوید
رمضانیه
تو کوچه داد می زد چار تا دویست تومن ، تا خودم رو به پنجره رسوندم که ببینم کیه و چیه ، طرف رفته بود.
آخرش هم نفهمیدم طرف کی بود و چی داشت یا چی نداشت .
همسایه ها می گفتن شاید سعید مرتضوی بوده.
پ. ن.
خدایا ... در روز قیامت باما آن جور حساب کن که قوه قضاییه با سعید مرتضوی کرد تا تو خوشحال باشی و ما رستگار ... آمین
احمد خاتمی گفته حضرت عباسی ما در کشور آزادی نداربم؟؟
چرا آقا شما داری ما نداریم...
پ.ن از میم . خاله زاده
نابکار
ما که خود رندیم و استادی نداریم
کار و باری غیر شیادی نداریم
انجمن یا صنف و بنیادی نداریم
حضرت عباسی ، ما آزادی نداریم !
پولدار
ما که پولداریم و ایرادی نداریم
پیشه ای جز خنده و شادی نداریم
از غم بیچارگان یادی نداریم
حضرت عباسی ما آزادی نداریم ؟؟
کم کم باید یه فکری برای این دکتر میم. خاله زاده بکنیم . به گمانم می خواد یا توطئه کنه یا کودتا . این اواخر خیلی شعر و مطلب برای طنازی فرستاده و همشون هم قشنگ و گیرا بوده است. غلط نکنم داره این کار ها رو می کنه تا عین صهیونیست ها که زمین های فلسطینی ها رو خریدیدند و یه روز همه متوجه شدند که صهیونیست ها همه جارو اشغال کردنده اند یه روزی هم طنازی شش دانگ بشه به اسم میم . خاله زاده . عیب نداره همین که طنازی زنده بمونه خوبه ، چه دست ما باشه چه دست پسر خاله یا هرکس دیگه ای که دوتا کلمه طنز بگه و چارتا تبسم ایجاد کنه. چیزی که ما تو مملکتمون کم داریم تبسمه . ممنونم پسر خاله . همیشه خندان باشید . انشااله .
چند سالی (*) بود همه درا بسته بود پرنده کنج قفسش خسته بود
مردی می خواستیم که کلید ساز باشه با بال خسته فکر پرواز باشه
قفلای زندگیمون و واکنه پریدن و دوباره احیا کنه
بیاد به ما دوباره عزت بده به زندگیمون طعم لذت بده
هی شب و روز وعده بیجا نده وعده یک میلیون و ویلا نده
نخواد که نفت رو سفره مون بیاره رو سفره مون یه لقمه نون بیاره
کابینه رو ندونه خط قرمز دلش و نده فقط به عشق چاوز
به آدمیزاد ، خس و خاشاک نگه حرفای ناپسند و ناپاک نگه
حرفای مفت نده به خورد مردم فکری کنه به حال این تورم
دور سرش هاله ی نور نباشه فکر خرافات ظهور نباشه
بجنگنه با فکرای انحرافی بگم بگم ، نگه برا تلافی !!
مملکت و درست کنه اداره پیشکش مون معجزه هزاره
***
تااینکه پیدا شد حسن کلید ساز گفت که میام قفلا رو می کنم باز
گفت به شما حرفای راست می گم من هرچی بشه بی کم و کاست می گم من
هرچی بگم بهش عمل می کنم مشکل اشتغال و حل می کنم
میام تورم و مهار می کنم غول گرونی رو شکار می کنم
مرام من ، مرام اعتداله افراط و تفریط برا من محاله
وامی ز اصلاح و اصول ندارم از اعتدال خود عدول ندارم
نگاه کنید تو دست من کلیده کلید من تدبیره و امیده
اگر من و شما کنید انتخاب خواسته هاتون نمی مونه بی جواب
***
ما خواسته ی اون و اجابت کردیم توانتخابات همه شرکت کردیم
رو برگه ها ، اسم حسن نوشتیم حسن رو با عشق وطن نوشتیم
خدا کنه حسن جناحی نشه تو دولتش هیچ افتضاحی نشه
خدا کنه قفلامون و واکنه عزت گمگشته رو پیدا کنه
خدا کنه حسن بشه رو سفید امیدمون رو نکنه ناامید
(*)در برخی نسخ " هشت سالی بود همه درا بسته بود " آمده است
قضات ما رحم و مروت ندارند. این چه حکمی است که برای سعید مرتضوی بیچاره صادر کرده اند؟ بیچاره آدم کشته کودتا که نکرده .نباید به خاطر این جرائم مختصر کسی رو از زندگی ساقط کرد که. این بابا باید تا آخر عمر خودش وخانوادش هرچی در می آرن برای اقساط جریمه ای که محکوم شدهزینه کنه. به خدا انصاف هم خوب چیزیه . بازم گلی به گوشه جمال او قاضی که اون سرباز بی شرم رو به جرم دزدیدن ریش تراش از کوی دانشگاه زندانی کرد. دیگه جریمه نقدی نکرد که اونم مثل مرتضوی بد بخت بشه تا آخر عمر . والااا
پرده اول :
ای منتخب ما ، که جدید آمده ای
بادولت " تدبیر و امید" آمده ای
قفل است زبان و دل و اندیشه ما
صدشکر که با دسته کلید آمده ای
پرده دوم :
آمدی تا قفل ها را وا کنی
دولت تدبیر را بر پا کنی
منتظر هستیم با شور و " امید "
آنکه می زد قفل را ، رسوا کنی
پرده سوم :
نکند دولت تو ، چاره فردا نکند
نکند همت تو ، حماسه برپا نکند
نکند امید تو ، درد مداوا نکند
نکند کلید تو ، قفل مرا وا نکند
پرده آخر :
منتظر 12 مردادیم
پ.ن.
دکتر میم . خاله زاده پیشنهاد داده اند ، دوستانی که مایل به تکمیل پرده های بعدی هستند اشعار خود یا اشعاری که با همین مضمون و ترجیحا با وزن و قافیه مشابه در اختیار دارند ، را ارسال کنند تا در ادامه همین پست استفاده شود .
منتظریم.
از جناب سیاوش و نسیم عزیز دعوت می کنیم که چراغ اول را روشن کنند.
جناب دکتر میم. خاله زاده که خود همه زحمات را را کشیده وپیشنهاد تکمیل اشعار را هم مطرح کرده است چراغ اول را روشن کرده و پرده های قبلی را با " کلید کار " تکمیل کرده است .کماکان منتنظر افاضات جناب سروش و نسیم عزیز هستیم .
" کلید کار "
حسن جان ، مرد مشهور کلید ساز
که می خواهی کنی هر قفل را باز
کلید سازی ندارد هیچ سودی
بساط قفل سازان را برانداز
... و این هم از نسیم عزیز .
از توی مه غلیظ و دود آمده ای
بعد دو سه سال هی رکود،آمده ای
از داخل و خارج که زیان بر ما رفت
صدشکر که با کلید سود آمده ای
.... و
می شود تو قفل ها را وا کنی؟
می شود امید را احیا کنی؟
ملت از جنجال و غوغا خسته اند
می شود آرامشی برپاکنی؟
عمو احمد از اصفهان که خود را عمو اصفونی معرفی کرده اند که ما نشناسیمشان و ما هم نشناختیم این طور فرموده اند
ای حسن راننده ماهر بیا
انقلابی کن به پایانه به پا
بی بلیطند این مسافرهای تو
باطل این صورتحسابم را نما
بالاخره جناب سیاوش هم افتخار دادند و دو پرده اضافه فرموده اند. خداوند صد پرده در آن دنیا به شما عوض دهد که اینقدر بی پرده می نویسید. منتظر نفرات بعدی هستیم که چراغ طنازی را روشن کنند.
پرده اول:
کلید گم گشته ودر وا نمیشه
کسی مثل دکتر پیدا نمیشه
زده قفلی به اقتصاد کشور
که با دسته کلید هم وا نمیشه
پرده دوم:
کلیدت را بسان گرز رستم
بکوبان برسر هر درد وهر غم
کلیدت گر بود شاه کلیدان
چه ترس از چشم شور نومیدان (*)
(*) به نظر حقیر واژه نا امیدان به جای نو میدان در مصرع آخر زیبا تر است . تا نظر سیاوش چه باشد
باز هم میم خاله زاده افاضه و اضافه فرموده اند اینچنین : ( توضیح : از بس این پسر خاله برای ما شعر می فرستد این شعر اقا انوش بهمنش را هم خیال کردیم که اقای دکتر فرستاده اند . جوگیر شدیم وبه نام میم . خاله زاده منتشر کردیم . از اقای بهمنش عزیز پوزش می خواهم و از ایشان نهایت سپاس را داریم .) ضمنا قطعه دیگری هم ارسال فرموده اند که تقدیم می شود .
سلام ای شیخ خوشفکر خجسته
کلید قفل صدها درب بسته
مدد کن تا که ایران را بسازیم
فشانیم گل به رویش دسته دسته
دکتر میم.خاله زاده این روز ها به جان دکتر ها افتاده و هر روز یک شوخی جدیدی با این قشر می کند. امروز هم این شعر را برای مدعیان دکتری فرستاده که با عرض پوزش از تمامی دکتران واقعی تقدیم می شود .
مردم ایران تمامی دکترند
گرچه خود از دست دکتر (*)دلخورند
بهر هر دردی طبابت می کنند
توی هر کاری دخالت می کنند
گرشود ماشین تو روزی خراب
می رسد دکتر برایش بی حساب
مش حسن گوید که بادش کم شده
کبعلی گوید که آنتن خم شده
اوس رجب گوید که عیب از اگزوز است
داش رضا گوید که دردش ترمز است
الغرض تا انتهای ماجرا
می شود پیدا هزاران دکترا
یا اگر روزی تنت بیمار شد
مبتلا بر درد ناهنجار شد
بابت تشخیص این درد عجیب
هرکسی از ظن خود گردد طبیب
یک نفر گوید که سفلیس است این
عاملش وسواس ابلیس است این
یک نفر گوید که سوزاک است این
حاصل اعمال ناپاک است این
دیگری گوید اچ آی وی مثبتی
کار بد کردی دچار نکبتی
الغرض هرکس به زعم خویشتن
دکتری باشد فهیم و پیلتن
کاش می شد تا به جای دکتری
سیر کردن در هوای دکتری
زخم ها را مثل مرهم می شدیم
جای دکتر بودن آدم می شدیم
دکتر و ملا شدن دشوار نیست
جاده آدم شدن هموار نیست
(*) منظور فقط دکتر احمدی نژاد است . بقیه دکتر ها به خودشان نگیرند