اول این بخش از یک خبر را بخوانید تا بعد .
مهر: ح . ش .سه شنبه در حاشیه آیین بزرگداشت حبیب الله عسگراولادی که با حضور مسئولان بلند پایه کشوری و محلی در حسینیه "محله قاضی" دماوند، شهر زادگاه آن مرحوم، برگزار شد، در جمع خبرنگاران اظهار داشت: ما علیه گروه مذاکره کننده حرفی نزدیم و رهبر معظم انقلاب نیز با صراحت فرمودند که این گروه فرزندان انقلاب هستند و از آنها حمایت می کنیم؛ همچنین ایشان فرمودند که همه با چشمان باز باید مراقب اوضاع باشند.
یکی از روزنامه نگاران معروفی که در هرج و مرج بمباران های اطلاعاتی معمولا به دنبال غنیمتی می گردد که بتواند به نحوی وصله ای به اصلاح طلبان بچسباند یا لغزی مهیا کند تا ارضاء شده ، و تیتردروغ یا مسمومی برای روزنامه کم تیراژ خود بسازد ، اخیرا فرموده اند ما که حرف بدی نزده ایم ، من که کسی راتضعیف نکرده ام . اصلا از اول هم از مذاکرات حمایت می کردم و....
اظهارات حاجی ، بنده را به یاد داستانی انداخت که ؛ روباهی در جنگل فریاد می زد : شیر می خوریم م م م ، ببر و پلنگ می خوریم م م م ، خرس می خوریم م م م ...
شیر که صدای روباه را شنید آهسته نزدیک روباه شد و به شانه او زد گفت چه گفتی ؟!! روباه ترسان و لزران گفت بنده عرض می کردم شکر زیادی می خوریم م م م . بنده که چیز دیگری نگفتم.
باید خودمان را کنار بکشیم ، کم کم دارد دعوای شعرا بالا می گیرد . . اقلام ( جمع قلم )جنابان میم. خاله زاده و انوش یه جان هم افتاده و چیزی نمانده که قلم هایشان تو ی هم برود . در یکی از کامنت های پست قبلی انوش عزیز مطالبی فرموده بودند که میم خاله زاده را دست به قلم نموده و ایشان نیز مطالبی فرموده که بیش از یک کامنت است و خود پستی است مستقل . لذا سزاوار نبود که حق مطلب ایشان به جا اورده نشود .
سلام
آدم کتک خورش ملس باشه، بین دو تا بزرگوار هم گیر بیفته به قول مرحومه پروین اعتصامی :
"چاره تسلیم و ادب تمکین است " پس به حکم ادب چند بیت تقدیم می دارم.
من که به عشق تو کتک می خورم
ساده ام و ساده کلک می خورم
من که در این محکمه مجرم شدم
از چه سبب باز محک می خورم
ضربه ی فنی شدم از زندگی
پا نشده باز سگک می خورم
گوشه ویرانه ی دروازه غار
حسرت ویلای ونک می خورم
بابت این دسته چک بی محل
از زن خود سیلی و چک می خورم
عکس روال همه خوشگلان
بنده ز زشتی متلک می خورم
روزی من سفره طنازی است
پیش "رضا" نان و نمک می خورم
عاقبت از بابت طنازی ام
می روم و آب خنک می خورم !
ما یک پسر خاله داریم که شاه نداره . خدا حفظش کنه . اگه اینفدر که شعر خوب می گفت طبابتش هم خوب بود ما تا الان قلب مورچه را هم زیر تیغ جراحی برده بودیم و عروق کرونر و دریچه میترالش راهم عوض کرده بودیم . ولی خداییش اگه نمی تونه مورچه محتضر را نجات بدهد " طنازی " را از مرگ نجات داده است . خلاصه آنکه انوش جان کامنتی گذاشته بود و ما هم در تعارف جوابی خصوصی برایش فرستادیم . میم خاله زاده که عادت سرکشی به کامنت های دیگران و پاسخ های ما به انان را ترک نکرده است مطلبی مطول و منظم ارسال کرده است . با اشعار نابش. این هم از میم خاله زاده عزیز .
سلام ، بی سوژه بودن و گاه بودن سوژه زیاد بهانه ای است برای ننوشتن! که من هم بارها از این موضوع استفاده و سوء استفاده کرده ام. نظر ارزشمند عزیز ارزشمند انوش بهمنش در ذیل مطلب "سرنترس" و بهانه های استاد ضیایی، باعث شد ذهن خشکیده حقیر ترک بردارد و بتراوشد! انشاالله مورد قبول قرار گیرد.
بعضی ها سر نترسی دارند . با اینکه به چشم خود می بینند که بعضی های دیگر چگونه زیر تیغ قانون له شده اند باز هم عبرت نمی گیرند . نمونه بارز آن حاج حسین اقای شریعتمداری است . با اینکه روزنامه نگار کارآزموده ای است اما نمی دانم چرا اینقدر بی احتیاطی می کند . حرفهایی می زند و تیتر هایی می سازد که بسیاری آنها می تواند مصداق نسبتا بارز نشر اکاذیب به حساب آید . انگار ایشان سرنوشت اقای مرتضوی را ندیده است که به خاطر فقط چند جرم کوچک هزاران تومان جریمه شد . انگار خبر محکومیت رجبعلی خان متهم اصلی کوی دانشگاه را اصلا نشنیده است . انگار خبر محکومیت سلحشور آن سارق ادبی - هنری را نشنیده است . انگار نفهمیده است که که چه بلایی سر ضارب حجاریان آمده است . اصلا انگار در این عوالم نیست و خود را با معاون رئیس جمهور سابق یکی می داند و خیال می کند که اگر او هم هر کاری کرد کاری به کارش ندارند . واقعا سر نترسی دارد .