از یک زوج موفق سوال کردم: دلیل موفقیت شما در چیست؟ چرا هیچ وقت با هم دعوا نمیکنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد و حدود خودمان را مشخص کردیم و قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زندهباد! تو آبروی همهی مردها را خریدهای! من بهت افتخار میکنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد اونها حق اظهارنظر داره، چی هست؟
آقاهه گفت: از روز اول قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی نظر بده و تصمیم بگیره، مسائل بیاهمیتی مثل این که ما چند تا بچه داشته باشیم، کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشینمان چه باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و با کی رفت و آمد کنیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی که تو در موردش نظر میدی، چی هست؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه، نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری مملکت نظر میدهم
اسب مردی را دزدیدند. مرد حیران و سرگردان ، سراغ اسب را می گرفت.
یکی گفت: "گناه تو بود که اسب را خود نبستی."
دیگری گفت: "گناه غلام تو بود، که در طویله را باز گذاشته بود."
مرد که درمانده شده بود، گفت : "راستی که همۀ گناهان را ما کردیم، و دزد بی گناه است!"
وجه تسمیه :
بسیاری از مثل و ها ضرب المثل های ایرانی ریشه در زندگی واقعی آنان دارد.
مثلا ضرب المثل از کوره دررفتن به دورانی باز می گردد که آهنگران از کوره و دم برای گداختن آهن استفاده می کردند. آنان به خوبی می دانستند که آهن برای گداخته شدن باید به آهستگی گرم شود و اگر به صورت ناگهانی آن را گرم می کردند آهن با حالت انفجاز و صدایی مهیب از کوره به بیرون پرتاب می شد و اصطلاحا می گفتند " از کوره دررفته است "
از این رو برای توصیف رفتار غیر طبیعی افراد خشمگین آنان را به آهنی که از کوره ای به بیرون پرتاب شده باشد تشبیه کرده و از این اصطلاح آهنگری استفاده می شود .
آهنگران معمولا برای گرم نگهداشتن کوره خود از شاگردانی استفاده می کردند. نقل است که روزی آهنگری شاگرد جدیدی را به استخدام درآورد. شاگرد آهنگر که در روز اول کار خود به شدت از ایستاده دمیدن خسته شده بود از استاد آهنگر پرسید می توانم بنشینم و بدمم؟
استاد گفت بله. دقایقی بعد گفت می توانم لم بدهم و بدمم؟ استاد گفت بله . او که از در روز اول کار خود به سختی خسته شده بود از استاد سوال کرد می توانم بخوابم و بدمم؟
استاد با تشر گفت "تو بدم ، بمیر و بدم" ...
کاهش 130 درصدی مصرف گاز فقط با هفت راهکار
چند سال پیش روی یک جعبه خرما این عبارت را دیدم که خیلی جالب بود. نوشته بود 100 گرم خرما حاوی چقدر ویتامین ، چقدر پروتئین ، اینقدر سلولز ، اونقدر گلوگز و چه و چه است . وقتی این اعداد را باهم جمع زدم جمع ارقام 130 گرم می شد . مطلبی که آن خرما فروش به صورت ناشیانه روی جعبه خرمای خود نوشته بود و برخی از اعدادش چنان ریز و دقیق می نمود که گویی یک متخصص علوم تغذیه ساعتها برای محاسبه آن وقت صرف کرده است. درست مثل این راهکارهای کارشناسانه که ظاهرا روزهای زیادی صرف کارشناسی آن شده است.
برای کاهش مصرف گاز راهکار های زیر پیشنهاد شده است:
دوجداره کردن پنجره ها 30 درصد
عایق کاری سقف و کف خانه 50 درصد
عایق کاری لوله ها 30 درصد
استفاده از مشعل استاندارد 10 تا 20 درصد
جمع کل (بدون شرح ) 120 تا 130 درصد
منبع خبر سایت فرارو
این هم لینک خبر
این هم اصل خبرکه در ادامه مطلب می توانید ببینید
http://fararu.com/vdcefo8f.jh8nfi9bbj.html
.
یاد باد آن روزگاران یاد باد همت آن جان نثاران یاد باد شعر از دکتر منصور الله وردی |
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.
دست برد و از جیب کوچک جلیقهاش سکهای بیرون آورد.
در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شدهُِ: صدقه عمر را زیاد میکند، منصرف شد!!!
بعضی ها خیلی بدبین اند و تا خودشان یه چیزی رو نبینند باور نمی کنند. همین سایت شفاف که خبر عصر ایران رو به نقل از آقای وزیر را منتشر کرده ،یه نمونشه.
رفته چقدر تو اینترنت گشته ؛ خودشو کشته تا چارتا عکس از کارخونه ای که مدعی ساعت سازی است پیداکرده تا بگه اقای وزیر زبونم لال حرف غیر کارشناسی زده. بنده اصلا جسارت نمی کنم که بگم ایشون دروغ گفته ولی " سایت شفاف" که معلوم نیست از کدوم سازمان جاسوسی پول می گیره این حرف رو با وقاحت تمام زده!!
آقای" شفاف " ، ببین عزیزم دارم شفاف می گم اولا یه خورده مثبت اندیش باش. ثانیا چرا وقتی می شه تو خونه برق اتمی تولید کرد نباید بشه چها تا ساعت لکنتو درست کرد؟ خیال می کنی آلمانی ها که اینقدر ماشین بنز و ب ام و تولید می کنند کارخونه خودروسازی دارن؟ یا مثلا چینی ها که به همه دنیا سوزن ته گرد صادر می کنن کارخونه اش رو دارن نه بابا این چینی ها ی چشم بادومی توخونه تیرآهن هم تولید می کنن. شنیدم همین روس ها تو خونه هواپیمامی سازن و یه کارخونه ای که وجود خارجی هم نداره ثبت کردن و تولیدات خونگی شون رت به اسم توپولوف به بعضی کشورها صادر هم می کنن. البته خداوکیلی گمرکشون تو مرحله صادرات سخت گیری نمی کنه .
آقای شفاف چرا به مردم توهین می کنی؟ و این جور نهیب می زنی که " آقای وزیر کار ! مردم می فهمند " چرا جوسازی می کنی ؟ چرا این و اون رو زیر سوال می بری ؟ چرا برای مردم ابهام ایجاد می کنی؟
حتما باید توبیخت کرد تا دست از این جور حرف زدن ها برداری؟ بله که مردم می فهمند. خوب هم می فهمند . برای اینکه اثبات کنم که مردم می فهمند اصل خبر رو هم لینک می کنم هم تو وبلاگم می ذارم که سیه روی شوی و دیگه از این شیطنت ها نکنی .
این هم اصل خبر .
آقای وزیر کار ! مردم می فهمند ، عهد دقیانوس که نیست!
کدخبر: ۵۳۶۱۰
تاریخ: ۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۰:۱۱
عصرایران - این که می گوییم برخی مسوولان ،حتی در سطوح عالی مدیریتی ، عادت دارند حرف های بی پایه و اساس بزنند و خلاف واقع تحویل مردم دهند و بدتر از همه آن که ، بر سخن نادرست خود پافشاری هم می کنند ، نه جوسازی سیاسی و رسانه ای ،که یک واقعیت تلخ و آزار دهنده است.
بی گمان تا وقتی که مسوولان ما ، یاد نگرفته اند مستدل و موجه صحبت کنند و تا هنگامی که در هنگام سخن گفتن با مردم ، خود را داناتر از مخاطبان فرض کنند ، پاشنه در بر همین منوال خواهد بود که هست.
به عنوان مشتی نمونه خروار در اثبات عینی این که برخی مسوولان ، عوامانه و غیر منطقی و بدون هیچ پشتوانه علمی و تجربی سخن می گویند ،به سخنان آقای دکتر عبدالرضا شیخ الاسلام در برنامه شنبه شب "نگاه یک" سیما اشاره می کنیم که وقتی سخن به اشتغال در خانه رسید ، گفت: در سوئیس که در صنعت ساعت سازی مشهور است و به کل دنیا ساعت صادر می کند ، حتی یک کارخانه ساعت سازی هم وجود ندارد!
ادامه مطلب ...وجه تسمیه
این عبارت کنایه ار آن بد شانسی و بد اقبالی است که ناگهانی دامنگیر کسی می شود و همه رشته ها را پنبه می کند.
بز بیاری از اصطلاحات بازی سه قاپ است که در گذشته از بازی های مورد علاقه ی طبقات پایین اجتماع بوده است، زیرا هم وسائل و تشریفات خاصی لازم نداشت و هم بازی مشغول کننده ای بود. این بازی همان گونه که از نام آن پیداست با ریختن سه قاپ انجام می شد که به آن ها جیک، اسب و خر می گفتند و نتیجه ی قاپ ریختن ِ هر یازیکن بسته به آن داشت که چه شکلی از حالات ترکیبی این سه قاپ پیدا شود. اشکالی را که بازیکن با آن ها دور را می برد نقش می نامیدند. اشکال خنثی را که نه برد بود و نه باخت و تنها نوبت بازی را به بازیکن بعدی می داد بهار می گفتند و آن اشکالی را که موجب باخت بازیکن می شد و او را مجبور به پرداخت مبلغ شرطبندی می کرد بز می نامیدند و پیش آمدن آن را بز بیاری می گفتند که نهایت بد شانسی بود، زیرا مبلغ باخت در این بازی معمولا بسیار بالا بود.