طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

طنز تلخ

 

کودک یهودی : پدر من به من گفته شما شرور، تروریست و حیوان صفت هستید.

کودک فلسطینی: ولی پدر من چیزی بهم نگفته. آخه پدر تو اون رو کشته.   

  

خاطرات یک مدیرکل !!

یک سال و نیم است که بازنشسته شده ام . روزی که قرار بود از ایرنا خداحافظی کنم متنی را که دلنبشته ای بود حاصل سه دهه کار، آماده کرده بودم یکی دو بار برای اصلاح و تکیمل متن آن را برای خودم خوانده بودم . وقتی به بعضی از قسمتهای متن می رسیدم نمی توانستم احساسات خود را کنترل کنم . از مهندس گرمردودی که همواره یکی از بهترین دوستانم بوده است ، خواهش کردم در آخرین جلسه ای که در ایرنا حضور دارم ،متن را بخواند . ممکن است برای خیلی از خوانندگان جذابیتی نداشته باشد اما این خاطرات برایم یک دنیا می ارزد . یادش به خیر . روزگار خوبی داشتیم .


ادامه مطلب ...

با هم بخندیم ، نه به هم

از اول هم از سیاست خیلی خوشم نمی آمد . اما از نوجوانی در رودخانه سیاست غرق شدم و هنوز هم برای بیرون آمدن از آن تقلا می کنم .

بهتر است اصلا در باره سیاست حرفی نزنیم. چراکه وقتی می توان با سکوت حرف زد نباید بر پایه  لرزان واژه ها تکیه کرد. سکوت من تلخند های است که در وبلاگم می گذارم . سکوت من لطیفه است ، خاطرات شیرین است و هر آنچیزی است که بتواند ماهیچه های صورت بازدید کنندگانم را منقبض کند. ولو اندک .

دنیا ، دنیای بدی شده . همه به هم دروغ می گویند و خیلی ها هم باورمی کنند . اما یک نصیحت کوچک از بنده حقیر داشته باشید که افرادی که به خاطر شما دروع می گویند به شما هم دروغ می گویند.

 سالها با " خبر " زندگی کردم ولی امروزه دیگر حوصله اش را ندارم.

میوه باغ بقا دربدری است                سود بازار عدم بی خبری است

 یادتان هست سالهای 57 و 58 چقدر مردم باهم مهربان و صمیمی بودند ؟ چرا آنگونه بود و اینگونه شد ؟  پاسخ همان است که اول مطلب عرض کردم .  سیاست همه جا را گرفته  و شالوده سیاست  ناراستی است . در هیچ جای دنیا  سیاستمداران  به هم اعتماد ندارند و هرجا که بی اعتمادی شکل بگیرد صمیمیت از بین می رود. اما غافل از آنیم که نه آنقدر زندگی شیرین است نه آنقدر مرگ ترسناک که انسان شرافت خود را بفروشد.

صفحه ای به نام" طنازی " باز کردم که با هم بگوییم و باهم لبخند بزنیم . انتظار دارم یاری ام کنید  تا باهم بخندیم  نه به هم .

دل عاشق به پیغامی بسازد         خمار آلوده با جامی بسازد

دوستتان دارم  - سید رضا  ضیایی

وقتی ریاضی دان عاشق می شود!!!

شعری از پروفسور هشترودی در مورد ریاضیات

منحنی قامتم، قامت ابروی توست

خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی اوست

حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست

بازه تعریف دل، در حرم کوی دوست

چون به عدد یک تویی من همه صفرها

آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست

پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو

گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست

بی تو وجودم بود یک سری واگرا

ناحیه همگراش دایره روی توست

(پروفسور هشترودی)

 

درس ایثار ...

همسرم با صدای بلند گفت، تا کی می خوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره؟ 

شوهر روزنامه رو به کناری انداخت و بسوی آنها رفت  .

تنها دخترم آوا بنظر وحشت زده می آمد. اشک در چشمهایش پر شده بود .

ادامه مطلب ...

لبــخـــند بزنید تا بهتـــون بگم چـــــــرا

لبخند جذابتان می کند

همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم.. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم

. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد

دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند

. لبخند مسری است

لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید

 

ادامه مطلب ...

فیلسوف آمریکایی

یک فیلسوف  آمریکایی مى گوید: 

 ‌وقتی من به دنیا  اومدم پدرم ۳۰ سالش بود یعنی سنش  سی برابر من بود   

 وقتی من ۲ ساله شدم  پدرم ۳۲ ساله شد یعنی ۱۶ برابر من

 وقتی من ۳ ساله شدم  پدرم ۳۳ ساله شد یعنی ۱۱ برابرمن  

 وقتی من ۵ ساله شدم  پدرم ۳۵ ساله شد یعنی ۷ برابر من 

 وقتی من ۱۰ ساله شدم  پدرم ۴۰ ساله شد یعنی ۴ برابر من

 وقتی من ۱۵ ساله شدم  پدرم ۴۵ ساله بود یعنی ۳ برابر من 

 وقتی من ۳۰ ساله شدم  پدرم ۶۰ ساله شد یعنی ۲ برابر من

 می ترسم اگه ادامه  بدم از پدرم بزرگتر بشم!!!

با هم باشیم....



وبلاگ نویسی  به خودی خود نه هنر است  ، نه دانش ، نه تفریح ، نه فن . در عین حالی که می تواند همه اینها باشد و حتی بیشتر . مثلا می شود گفت وبلاگ نویسی یک چشم  هم چشمی مدرن است ، یک کانا ل ارتباطی جدید است ، یک چاه دیجیتال است که هروقت کسی را نداشتی که درد دلت را به او بگویی سرت  را در آن فرو ببری و فریاد بزنی .

 شاید هم لازم نباشد فریاد بزنی . نجوا هم کافی است . این چاه الکترونیکی آنقدر عمیق است که هیچ فریادی به ته آن نمی رسد و به تعبیری دیگر آنقدر کم عمق است که اگر نجواهم بکنی همه می شنوند ، به شرط آنکه آدرس وبلاگت را داشته باشند.

 تیلیک تیلیک با دگمه های کی برد حرفت را می زنی و دیگران هم بی سرو صدا فقط با چرخاندن موش مرده ای که در دست دارند، می توانند در همه جای دنیا به تو سر بزنند ، تورا بشنوند ، ببینند ، و بخواننت .

 اینجا است که اقراء بسم ربک الذی خلق.... در مدرنیته و تکنولوژی و شبکه های اطلاع رسانی جهان معنا پیدا می کند .

 بیایید باهم باشیم .... با هم بنویسیم ..... و .... با هم بخوانیم

ادامه مطلب ...