طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

راهی دیگر برای ازدواج

 

برای ازدواج و پیدا کردن شریک زندگی ،به تعداد آدمهای روی 

 زمین راه وجود دارد... 

  

این هم یکی از آن راه ها است . ادامه مطلب را بخوانید...

ادامه مطلب ...

برنامه ریزی ژاپنی ،ابتکار ایرانی

 

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را برعهده داشت ، یک  مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد : 

ادامه مطلب ...

اشکال از فرستنده است

 

 

 

 مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است  بهمین دلیل نزد پزشک رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت و به مرد پیشنهاد شد که از فاصله چهار متری بعد سه متری و بعد دومتری و از نزدیک همسرش را صدا بزند تا به میزان شنوایی اش پی ببرد.

ادامه مطلب ...

فرصت طلبی

 

 فرصت طلبی  

مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و  از صندوق دار تقاضای پول کرد. وقتی پولهارا دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟    

ادامه مطلب ...

وقتی مشهدی ها می گویند" موبرم "

 
 آیا می دانید وقتی  مشهدی ها می گویند " موبرم " منظورشان چیست ؟  


وقتی یک چیزی را میخواهندبا چاقو  ببرند می گویند: موبرم  

وقتی می خواهند یک چیزی را ببرند  (حمل کنند) می گویند: مو برم 

وقتی می خواهند بگویند برنده می شوم می گویند : مو برم
وقتی می خواهند بگویند موهای من بور  است می گویند: موبرم 

 وقتی می خواهند بگویند من بروم می گویند :موبرم

مدیر

 

مدیر 

 


 


مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به چند طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»

مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»

صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد.»

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه کرسی شعر یا ....؟

کرسی شعر یا ....؟ 

برخی از واژه ها گاهی آنقدر تغییر شکل می یابند که پیدا کردن ریشه آن مشکل و گاه غیر ممکن می شود
یکی از این واژه ها " کرسی شعر " است.  


ادامه مطلب ...

زمستان سردی در پیش است

 

 

 

 زمستان سردی در پیش است 

 

 

ادامه مطلب ...

وقتی سرود ملی در زمان احمد شاه قاجار در اتریش خوانده شد

 

وقتی سرود ملی در زمان احمد شاه قاجار  در اتریش خوانده شد 

 

 

ادامه مطلب ...

امان از وعده هایی که عمل نمی شود


پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.

از او پرسید : آیا سردت نیست؟

نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.

پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.

ادامه مطلب ...

طنازی به کار خود ادامه می دهد . خیلی مخلصیم

با سلام به همه عزیزان ، طنازی کار خود را از سر می گیرد. 

  

خیلی مخلصیم  

 

 

عکس

ادامه مطلب ...