خدا نکنه اساتید به تواضع بیفتند. اینقدر تواضع می کنند که آدم کم کم باور می کند که اونا هیچ چی سرشون نمی شه. نمونه اش این دکتر الله وردی ( میم. خاله زاده ) و عمو جان سید احمد علی ضیایی ( ناهی ) .
ما که حرفی نداریم اینقدر تواضع بکنند که به قول رئیس جمهور محبوب مان تواضع دانشان پاره شود ولی حرف ما این است که چرا طنازی را محل مناقشات و تعارفات و تواضعات خود قزار داده اند و اینجا را برای تکه پاره کردن تعارف انتخاب کرده اند . بروند جای دیگر ، هر کاری خواستند بکنند. از قدیم گفته اند توقف بیجا مانع کسب است. این دو بزرگوار هم با توقفات خود در طنازی کسب مارا معطل کرده اند.
حالا بشنوید از این دو که این بار میم خاله زاده سر انگشتی از تواضع که بی شباهت به پاچه خاری نیست از خود نشان داده اند.
![](http://www.gravatar.com/avatar.php?gravatar_id=d41d8cd98f00b204e9800998ecf8427e&s=32&r=g&d=mm)
سلام ، استاد عزیزم جناب آقای سید احمد ضیایی با شکسته نفسی فراوان فرموده اند که شعرشان به دست و پای اشعار دست و پا شکسته حقیر نمیرسد . به همین منظور شعری هر چند دست و پا شکسته را تقدیم میدارم .
عموی اصفهونی سید احمد
چه خوب و مهربونی سید احمد
کلامت مثل گز مثل نباته
عجب شیرین زبونی سید احمد
تو اهل ذوقی و طناز هستی
تیکه خوب می پرونی سید احمد
تویی استاد و من شاگرد تنبل
خودت هم خوب میدونی سید احمد
منم سیاره ای خاموش و تاریک
تو عین کهکشونی سید احمد
منم آن پشه لاغر ، شما هم
عقاب آسمونی سید احمد
اگر من را بگیری زرد چوبه !
تو مثل زعفرونی سید احمد
تویی مثل دلار و پوند و سکه
منم چون یک قرونی سید احمد
ندارم تحفه ای بهتر از این شعر
در این موج گرونی سید احمد
بزرگی کن اگر میم خاله زاده
چنین کرده جوونی سید احمد