حافظ
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقند و بخارا را
شهریار
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
ضیایی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم همه عقل و حواس و هوش و دلها را
من آن چیزی ببخشم کز وجودش" حال "می آید
نه چون" بهجت "که می بخشد تمام روح و اجزا را
یک شاعر با شعور
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟
واما نظر دکتر منصور الله وردی ( میم خاله زاده )
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
نمی دانم چه می خواهد کند این سنگ خارا را
برو ای ترک شیرازی به جای دل پی دولت
که دولت می کند معنا تمام دل خوشی ها را
دوست عزیز دیگری هم اینگونه سروده اند که :
اگر آن ترک تبریزی به دست آرد دل مارا
به رسم چشم و هم چشمی نمایند کردها مارا
و آقای علومی می فرماید :
بعشق نازنینی بردم ازدل عشق دنیارا..
که اوشاید به رحم آید بدستآرد دل مارا ..
بسیل اشک من سدی نشد صبروتحملها ..
کجا خاشاک و خس گیرد هجوم موج دریارا ..
اگرفکرعیادت جان من از بیدلان داری ..
برای کوری
آقای صابر هم اینگونه سراییده اند.
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
اگر تو نگذاری این مطلب ها را / مطمئنانا روزگار دیوانه میکند مارا ! :D
مرسی عالی بود . . .
سلام
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
نمی دانم چه می خواهد کند این سنگ خارا را
برو ای ترک شیرازی به جای دل پی دولت
که دولت می کند معنا تمام دل خوشی ها را
یک شاعر با شعور
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها، بگیرند وقت ما ها را.....؟؟؟
شاعر این متن خانم فاطمه دریایی از شهرستان کازرون هستن
اگر آن ترک شیارازی به دست آرد دل ما را
به خط چشم او بخشم سه مزدا و هیوندا را
خیلی هم خوب.
حیف که بنز و ب ام و با قافیه جور در نمی اد ولا اونا بهتر بود.
عالی بود.
ممنون
شعر از خودمه در وصف عشقم سرودم که الان همسرمه ، تقدیم به وبلاگ قشنگتون.
اگر آن ترک تبریزی بدست آرد دل ما را
به مهر سیرتش بخشم سمرقند و بخارا را
دل و جان و سر و پا را
تمام حس و معنا را ...
بارک الله اقا نجم الدین
معلومه خیلی باهم تفاهم دارید. زبونم لال از اون مردای زن ذلیل که نیستید . البته مشهور است که مردان دو دسته هستند یک دسته انهایی که از زنشان میترسند یک دسته هم انهایی که فکر می کنند از زنشان نمی ترسند.
فارغ از مزاح انشالله همواره در زندگی کامروا باشید. از اینکه قدم رنجه فرموده ، به طنازی سر زید ممنونم .
عالی بود جناب ضیایی
وبلاگتون خیلی جالبه .. موفق باشید!
ممنون از اظهار لطفتون . باز هم تشریف بیاورید
بسیار عالی....
سلام دوست من وبلاگ خوب و مطالبه مفیدی داری
به منم سر بزن خوشحال می شوم
آدرس وبلاگ http://downloaddd2.blogsky.com
ممنون که سرزدید . حتما خدمت می رسم .
میتونم بگم عالییی هست این چند تا شعر عالییی
ممنون از لطفتون
بسیار بسیار زیبا
متشکرم
خیلی خوب بود !
با سپاس از ذوق شما در جمع آوری و گذاشتن این اشعار این جانب جهانگیر میرزاخانی هم در این باره شعری سروده ام که پیشگاهتان ارسال میشود، درصورت صلاحدید خوشحال میشوم در سایتتان اضافه کنید:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا / به خال هندویش بخشم سه من قند و دو من قارا
کند شیرین زبانی با من از قندم / ترش رو با رقیبان زان دو من قارا
چه کاری باشدم با زید و با عمر / که آتش می زند بر جسم و جان یا مال دنیا را
مرا مردن به پای آنکسی شاید / که تب در جانش افتد گر ببیند دوری مارا
جهانگیرا ذلیل زن اگر گردی / نباشد کافی ار بخشی همه دنیا و عقبی را
بسیار زیبا بود و دلچسب ادبیات وطنز همیشه به انسان طراوت میدهند
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
سعادت بهر او باشد که دارد ملک دنیا را
بباید او همی کوشد که فکرم را شود صاحب
و گر فکرم بدست آرد برد دنیا و عقبی را
با سلام خدمت صاحب وبلاگ در صورت صلاحدید این شعر را نیز در صفحه ی اصلی نمایش دهید با تشکر
جواب محسن منجزی به رند تبریزی
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش بخشم زمین و باغ دلهارا
هرآ کس چیز میبخشد بروی لطف میبخشد
نه بر آن رند تبریزی بگیرد کل دنیارا
که ما هستیم اهوازی نه تبریزی شود چون ما
در این دولت هر آن آشفته بازاری زیر ترک تبریزیست
چنان گوید که من هم در این آشفته بازاری ز او گیرم تمام روح و اجزارا
تو ای رند تبریزی تو از حافظ جه میدانی؟؟
من از حافظ چنان دانم که او صاحب سخن سلطان ایرانست
درود.
چه عجب ...
بله ...
هم خیلی مخلصییم هم خیلی گرفتار. به خاطر اولی شرمنده و به خاطر دومی کم کار .
اگـر آن یــار شیرازی ، بــدست آرد سـرِ مـــارا
میـان دوزخ و آتــش ، سپــاس و حمــدِ یکتـارا
که هر کس یا ادیب و صائب و آن تـرک تبریزی
نه چون حافظ ، مثال خویش ، ادا کردند تمنـارا
شاعر : ساسان فرخ نیا
کدامین حسن آن خال است که می باید
که عشق از مرز این کشور برون آرد بخارا را؟
صریحا یک سوالی داشتم از روحت ای حافظ
"به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را"؟
الا یا ایها الصائب تن و پایت اگر بخشی
به جبر هم که شده بستان، دل آن ترک شیدا را
در این هوس بازار عاشق ها ، ای مجنون
بشین سر جای و رها کن دست لیلا را
اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل ما را
به دست آورده است جانا سمرقند و بخارا را
میشه شعر منم به انتهاش اضافه کنید. البته اگه خوب بود:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
بدو گویم رهایم کن، که بیند ترک تبریزی
برو این ترک قلابی و عشوه می نکن، ورنه
ز مادر زن رسد مارا، هزاران فحش تبریزی
امیر حسین اکبرپور
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مـــــارا
عجب بختی به او رو کرد،نمیکرد فکر اینجـارا
میـــدانم نمیگنجد ز خوشحالی در پوستش
بگذارید که خوش باشد همین چند روز دنیارا
من نمیدم وعده سرخرمنی چون حافظ و صائب
به سان وعده ی دست ها و پا ها و بخـارا را
بیا بنشین به پای گفتمان بینیم چه میخواهی
فــقــط باید یکی را برگزینی : خر یــا خرما را
اگر آن شاه رستاخیز بدست آرد دل ما را
تن و جان را فدا سازم ببازم دین و دنیا را
اگر بر ملک دل آید نگه بر چهره ام ساید
تن وجان سهل می آید دهم انفاس عیسی را
نکورویان شیرازی ،عراقی، ترک یا تازی
چو گل ، برخاک می افتند چو بینند یار والا را
سمرقند و بخارا نه ، سر و دست و تن و پا نه
تمام آسمانها نه ، ببخشم آینه ها را !
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
چه خواهم کرد من زان پس٬به پشت سر سخنها را
مرا عهد و عیالی و وفوری از نباید ها
اگر دل را برد از من جوابم چیست آنها را
عیالم گر شود آگه ز عشق ترک شیرازی
بسازد زار آن ترک و کند بردار پس ما را
چو حافظ من ببخشایم سمرقند و بخارا را
و چون صائب دهم آسان سرودست وتن و پا را
ولی دل رانمی دانم٬به تدبیری بگو جانا
بسازم نیک فردا را؟؟؟کنم آماده حلوا را؟؟؟
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندو اش بخشم تمام جمله هستم را.
برو ای خواجه ی تبریز مکن از صائب ایرادی / که بخشش کز سر مردی به دارایست مردان را.
تو از روح خودت خوانی، به اله پس چه میداری؟ / که آهی در دلان باشد به بی هستی مدارا را.
مشقت کز سر مهرت مدار ای خواجه بر یاری / تو کز بخشش همی خوانی ندانی شرط اول را.
فارخ » 12 / 9 / 1393 .
لایک
خیلی باحال بود
یا لطیف
دوست گرامی
پاسخ لسان الغیب به این شعرا را نیز درج بفرمایید:
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
همواره شاد و سربلند باشید
م. طاهر
مطمعینید این کار زشت نیست
نه مطمئن نیستم
اگر آن شه دخ تهران به دست آرد دل مارا
به ناز ابرویش بخشم همه ایمان و ایران را
یادم آمد که دگر از تو جوابی نشنیدم
کاغذ و مداد ، عکس ابرویت کشیدم
پاسخ ایمان تیموری برای محمد عیاد زاده
محمد عیاد زاده
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم ، نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم ؟ چه معنی دارد این کارا ؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خالها را
نه حافظ داد املاکی ، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند اینها ، بگیرند وقت ما ها را ؟
ایمان تیموری
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل مارا
بخال هندویش بخشم دی و امروز و فردا را
هر آنکس چیز میبخشد به قدر خویش می بخشد
نباشد همت بخشش به دیناری گداها را
ترا میگویم عیادی که بخشش نه همی کردی
چه آسان میدهی ایمان، چو دانی این معما را
گمان بد مزن بر آن سیه چشمان زیبا روی
کجا باشد خط و خالی سهی سیمای زیبا را
هوس را عشق می نامند؛ چه دانند عشق یعنی چه
فقط مجنون توان داند بها و قدر لیلا را
هم آقای عیادی زیبا سروده اند هم اقای تیموری پاسخ زیبایی داده اند از هردو عزی سپاسگزارم
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
دلی خونین نصیبش گشته بیچاره نبرده سود از این کالا
اگر خون از دلم شوید به ارزانی کالا و فراوانی
پس آنگه خال هندویش بیارزد هم سمرقند هم بخارا را
وگرنه من در این آشفته بازار گرانی ها
روم قند سمرقند گیرم و آب بخارا را
دگر چیزی نمی ماند برای خواجه شیراز
که بر هر خال هندوئی ببخشد بی دریغ آن را
اگر آن ماه کرمانی بدســت آرد دل مــــا را
به تار موی او بخشـم بهشت هر دو دنیــــا را
چو موجود است در جنت تمــام خوبی عالــم
چرا من جای آن بخشم تن و روح و بخارا را ؟
(جواد مزنگی)
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم یک من قند و دو خرما را
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش سوگند! که می بخشد زلیخارا
بهای دل مگر دارد بهای سنگ خارا را !!!؟
که دل دادی و رویش هم سمرقند و بخارارا
مگر این دست وپا وتن ، مال من است بخشیدن؟
امانت داده است خالق ، تمام روح و اجزا را
لب تر کن به شراب شعرت ،لبریز کن جام ها را
پیش از انکه به نیش قلم، زهر کنند کام ما را
مرام
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل مارا
به خال هندویش سوگند، که می بخشد زلیخارا
بهای دل مگر دارد بهای سنگ خارا را!!؟
که دل دادیــد و رویش هم سمرقند و بخارا را
مگر بر دست و پا و تن حق من است بخشیدن؟
امانـت داره است خالق ، تمام روح و اجزا را
لب تر کن به شراب شعرت، لبریز کن جام ها را
زاهد چه سود به نیش قلم، زهر کنیم کام ها را
مرام
اگر آن دختر معصوم به دست آرد دل مارا
به معصومیتش سوگند که میفهمد زلیخارا
بهای دل مگر دارد بهای سنگ خارا را!!؟
چو دل دادیـد عاشق شد ، چه میخواهد بخارا را
مگر بر دست و پا و تن حق من است بخشیدن؟
امانـت داره است خالق ، تمام روح و اجزا را
زاهد چه سود ز نیش قلم، زهر کنیم کام ها را
لب تر کن به شراب شعرت، لبریز کن جام ها را
مرام
سلام .جالب بود از خوندنش لذت بردم .ممنون
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به آنی طی کند با پای دل راه درازا را
چه خوش گفتا که شیخم ، ما خریدار لب و خالیم
نمی خواهم به غیرِ یار ، سمرقند و بخارا را
همان لعلِ لبش ما را کفایت می کند حافظ
به تَرکَش گفتی و گویم ، تمام دهر و دنیا را
تو مِی ، خواهی ازو خواجه ، دهد پیمانهٔ کوثر
وز آن پیمانه بهتر خور ، تو دانی این معمّا را
در این گلگشتِ ویرانه ، صباحی را مجالی کو؟
طلب کردی ، بِنوشت باد ، از آن آبِ گوارا را
دلِ صائب پر است و شهریاران را زِ خال
همه جرعه به لب خواهند ، از این جامِ مطلّا را
فغان لولیا و خطّ و خال یوسفِ زیبا صفت
برده عقل از با شعور و مردهٔ آن چشمِ شهلا را
تمنّا تا به کی کردن ، بزن بر شطّ دیوانه
که فاتح می کند آخر ، ز سرّ یار ثریّا را
،، خرازی ،،
اگر ان ترک شیرازی به دست ارد دل مارا
به خال هندویش بخشم سمرقند وبخارا را
نه که از مال خویش بخشم ونه مردانه میبخشم
مگر اقا خودت دادی سرودست وتن وپارا؟
نداده حافظ از جیبت سمرقند وبخارا را
هنوزم در همان جایند تمام کن بحث بیجا را
بهروز براتزاده
بابا حافظ یه غلطی کرد ولش کنید.
این شعر را دوستم سرایده بزن وبلاگ
عباس <abbassharafi13@yahoo.com>
نخواهم ترک شیرازی به دست ارد دل ما را
نمی بخشم به او هیچ چیز حتی ناخن یک پا را
چه چیزی گیر ما اید اگر بخشیم دست و پا
بجز با پول جیب خود بگیریم ما دواها را
ببخشم من همه هستی به یک چشمک زدن به او
که او هم میکند هر دم اجابت این دعا ها را
برو دنبال اصلی باش که
می بخشد نه نمی خواد
همه در پیش او هیچ است اگر خواهی دو دنیا را
شاعر
کوچک شما مهر علی طالبی
جمعه ۱۷ مهر ۱۳۹۴ @ ۰۲:۲۶ ب.ظ علامت نخوانده بزن حذف
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بدو گویم برو بابا ،تو بیکاری عزیز آیا
مرا گر دل بود روزی مستانه
بسان آن کنم تسخیر همه دنیا و دلها را
مهدی خزاعی ثانی
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
بدو گویم برو بابا ،تو بیکاری عزیز آیا
مرا گر دل بود روزی مستانه
بسان آن کنم تسخیر همه دنیا و دلها
مهدی خزاعی ثانی
ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺗﺮﮎ ﺷﯿﺮﺍﺯﯼ ﻧﻤﯿﺒﺨﺸﺪ ﺩﻝ ﻭ پا ﺭﺍ /
ﺑﻪ ﻓﺎﻝ ﻧﯿﮏ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺎﻥ ﻭ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ/
ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﺩﻟﻬﺎ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﺨﺸﺪ ﺑﺨﺎﺭﺍ ﺭﺍ /
ﺑﺪﺍﻧﺪ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻣﻦﺑﻔﻬﻤﺪ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ /
ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﻧﺮﮔﺲ ﻭ ﻧﺴﺮﯾﻦ ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﻣﺮﯾﻢ ﻭ ﻣﯿﻨﺎ /
ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺁﻭﺭﺩ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻨﺪ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ/
ﺩﮔﺮ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻗﺎﭘﯿﺪﻥ ،ﺩﮔﺮ ﺑﺨﺸﯿﺪﻥ ﺍﺭﺯﺍﻥ/
ﺯﺑﺨﺖ ﺭﻧﺞ ﺑﺪﺑﺨﺘﻢ ﻧﺒﺎﺷﺪ دشت ﺑﺎﺑﺎ را/
ﯾﮑﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﻋﺎﻟﻢ ﯾﮑﯽ ﮔﻮﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻓﻆ:
ﻫﻤﺶ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺑﺨﺸﯿﺪﻥ ﻫﻤﻪ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﺩﺍﺭﺍ ﺭﺍ /
ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﻇﺎﻟﻢ ﺍﺑﻠﻖ ﺗﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺭﺩ /
ﺑﻬﻞ ﺗﺎ ﻧﯿﮏ ﻧﺴﭙﺎﺭﺩ ﺧﺰﺍﻥ ﺑﺎﻍ ﺳﺎﺭﺍ ﺭﺍ /
شعر از عیسی نصراللهی -دهلران( تیرداد)
اگر ان ترک شیرازی بدست ارد دل مارا
مباد هرگز چنین سودا که دل بیت است دادارا
من ان دل بر خدا بستم که دل را با خدای ارام
نه با صائب نه با حافظ نه دل با شهریاران را
فدای حجت سبحان خدای پاک یزدان را
همه دنیا همه اجزا همه روح و هم اعضا را
سمر قند و بخارا ملک دنیای دنی ،حافظ
سر و دست و تن و پا خلقت دادار حق صائب
مرا هیچاختیاری نیست بخشم هرگز انها را
دلا دل با هو الله و هو الحق وصل کن جانا
که هر چه مرحمت باشد همورا حمد و اثنا را
واقعا عالی بود