بازنشستم...
روزگارم بد نیست
کارمن طنازی است
جثه ای دارم اندازه فیل
دلم اما گنجشک
دل من مثل همه مردم شهر
یک کمی تیره شده
درعوض موی سرم گشته سپید
می نویسم اما، فقط او می خواند
پس تو هم باش همانگونه که اوست ... ..................
.......................
تقدیم به خواهر فقیدم
***************
دل شکستم
روزگارم خوب نیست
خواهرم رفت از این دار پلید
و کسی نیز نفهمید
که بر ما چه گذشت
دل گنجشکی من
ترکید از غم او
هیکل فیلی من
پر احساس شده
حس غم ، غصه و آه
روزگار همه مان گشته سیاه
ادامه...
سلام
به نظر میرسه غصه ی این خانم از همه بیشتره
غصه نداره که . من حاضر بودم یه دست و دوتا پا نداشتم ولی همچین هیکیلی می داشتم. خیلی هم خوبه واسه مامانش قشنگه .
:))
وای چه بامزه بود...آخی نباید نا امید شه رژیم بگیره خو!!!
سلام خوبید؟
قربان شما. ممنون که اینقدر غصه دیگران رو می خورید. راستی این بابا چه جوری به دنیا اومده؟
هر موفع میام اینجا دلم به حال این خانم می سوزه
دوتا آینه ی دق هم جلوش وایسادن بیچاره خانمه
از اول که اینحوری نبوده!!!!!
تازه اگه موقع تولد خیلی هم وزنش زیاد بوده حتمن سزارین شده و از دست ما در رفته!!!!!!!
حسرت رو به اندامشون نباید بخوره به پشتکار و ارادشون باید حسرت بخوره
شاید هم به هردوتا.
سلام
منتظر مطالب زیبایتان هستیم
راستش رابخواهید کم آوردم . ولی نمی دانم چه چیز. وقت ؟ حوصله ؟ سواد ؟ سوژه؟ یا چیزی دیگر. فقط می دانم کم آورده ام برای نوشتن.