بازنشستم...
روزگارم بد نیست
کارمن طنازی است
جثه ای دارم اندازه فیل
دلم اما گنجشک
دل من مثل همه مردم شهر
یک کمی تیره شده
درعوض موی سرم گشته سپید
می نویسم اما، فقط او می خواند
پس تو هم باش همانگونه که اوست ... ..................
.......................
تقدیم به خواهر فقیدم
***************
دل شکستم
روزگارم خوب نیست
خواهرم رفت از این دار پلید
و کسی نیز نفهمید
که بر ما چه گذشت
دل گنجشکی من
ترکید از غم او
هیکل فیلی من
پر احساس شده
حس غم ، غصه و آه
روزگار همه مان گشته سیاه
ادامه...
سلام بر استاد عزیز ما آقای ضیایی.
کار خوبی می فرمایین.
البته خط آخر منظورمه صرفا ...
یکی بیاد اینو بگیره.می خواد من بزنم فک پسرم رو بیارم پایین .