دوستی داستم که در جوانی به رحمت خدا رفت .این خاطره رو از اون نقل می کنم که با لبخند خوانندگان از او یادی کرده باشم .
مرحوم علی مصطفوی می گفت روزی از میدان توخانه عبور می کردم. خیلی به من فشار اومده بود. با اینکه معمولا از دستشویی هایی عمومی خوشم نمی آد ولی ناچار شدم برم یه دسشویی عمومی که خیلی هم کثیف بود.
در اولین دستشویی رو که زدم یه نفر با صدای نخراشیده ای گفت بفرررررما !!! من نتونستم هیچ جوابی بهش بدم . راستش این برخورد برام عقده شد.
اولین توالتی که خالی شد رفتم تو. نشسته بودم و در حال تفکرات !!! که دیدم یه نفر در توالت رو زد .
موقع عقده گشایی بود. بلافاصله گفتم : بفررررما !!! طرف که خیلی حاضر جواب بود گفت : نوش ش ش جان !!!
علی می گفت از اینکه ظرف چند دقیقه دوبار آچمز شده بودم خیلی پکر شده بودم.
خدایش بیامرزد.
خدا بیامرز باید به جای بفرما میگفت . اداره تعطیله شنبه بیا، که دوباره نخوره تو برجکش.
دوست خوبم تو مسابقه ی وبلاگ من شرکت کن.
روانش شاد
باهر زبونی که از دوستاناز دست رفته یاد شود خوب است . شماهم بهترین راه رابرای یاد کردن دوستتان انتخاب کرده ا ید . خدایش بیامرزد