طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

هیچ خری شایسته جایگاه بالا نیست

یک روز ملا نصر الدین برای تعمیر بام خانه خود مجبور شد، مصالح ساختمانی را بر پشت الاغ بگذارد و به بالای پشت بام ببرد.  

الاغ هم به سختی از پله ها بالا رفت …

ملا مصالح ساختمانی را از دوش الاغ برداشت و سپس الاغ را بطرف پایین هدایت کرد. 

ملا نمی دانست که خر از پله بالا می رود، ولی به هیچ وجه از پله پایین نمی اید !!! 

هر کاری کرد الاغ از پله پایین نیآمد. 

ملا الاغ را رها کرد و به خانه آمد که استراحت کند. 

در همین موقع دید الاغ دارد روی پشت بام بالا و پایین می پرد !!! 

وقتی که دوباره به پشت بام رفت ، می خواست الاغ را ارام کند که دید الاغ به هیچ وجه آرام نمی شود. برگشت و بعد از مدتی متوجه شد که سقف اتاق خراب شده و پاهای الاغ از سقف چوبی آویزان شده، بالاخره آلاغ از سقف به زمین افتاد و مرد...  

بعد ملا نصر الدین گفت : لعنت بر من که نمی دانستم که اگر خر به جایگاه رفیع و پست مهمی برسد هم آنجا را خراب می کند و هم خودش را می کشد ...!!!  

وعده سرخرمن

روزی شیخی بالای منبر از بهشت و ویژگی های آن سخن سرداده بود. گفت در بهشت چنین است و چنان. اگر چنین بکنید به بهشت می روید و اگر چنان کنید از آن محروم.

کشاورزی پای صحبت شیخ نشسته بود و از حرفهای او به وجد آمده بود.

 شیخ که از منبر پایین آمد گفت ای شیخ امروز سخنان شیرنی گفتی . هنگام برداشت بیا تا از خرمنم چیز به تو بخشم.

 فصل برداشت رسید و شیخ کنار خرمن کشاورز حاضر شد. گفت الوعده  وفا.

کشاورز چیزی به شیخ نداد و به او گفت : آن روز تو چیزهایی گفتی که من خوشم آمد من هم چیزی گفتم که تو خوشت آید.

هفت خط


عبارت جور کسی را کشیدن معمولا 
هنگامی به کار می رود  که کسی، دیگر از عهده ی انجام باقی مانده ی کاری بر نمی آید و از دیگری خواهش می کند تا کار او را به پایان برساند و یا برای هنگامی که کسی سختی و ناگواری امری را به جای دیگری تحمل نماید.

این عبارت از اصطلاحات می گساران و باده نوشان بوده است که اکنون دیگر در موارد گوناگون به کار برده می شود.  

جام جم یا جام جمشید که در گذشته نام جام شراب خواری بوده است دارای هفت خط درجه بندی بوده است که هر کدام از این خطوط  ظرفیت شراب خواران را نشان می داده است، در آن زمان اگر باده نوشی حتی یک قطره از شراب خود را باقی می گذاشت مورد سرزنش و تحقیر قرار می گرفت. از این رو هر کس می کوشید جام را فقط تا آن اندازه ای پر کند که می تواند آن را بنوشد.

 هریک از خط ها نامی داشت و خط هفتم را خط جور  می نامیدند.
خط جور خطی است که پیاله ی شراب در آن جا مالامال  و سرریز شده و کمتر کسی از عهده ی نوشیدن آن بر می آمده است. 
باده نوشانی که جام خود را تا خط جور پر می نمودند ولی از عهده نوشیدن همه ی آن بر نمی آمدند به دیگری تعارف می کردند و جام را خالی نموده تا قطره ای از آن باقی نگذارند. 
و امروز این اصطلاح برای هر خوراکی و نوشیدنی و هر امر نیمه تمام به کار گرفته می شود.
اصطلاح هفت خط نیز که برای افراد حرفه ای و کار کشته به کار می رود از همین جا به وجود آمده است. اما امروزه معمولا به افرادی که در تقلب و کلاهبرداری رقیب ندارند هفت خط می گویند. 

 

 

 پ. ن. یکی از بازدیدکنندگان باذوق طنازی کامنتی گذاشته است که از اصل مطب برای من جالب تر بود .

ماست مالی

هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله قطار از جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانان مجاور خط آهن را سفید کنند.

در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیه دیوارها را ماست مالی کردند.
 ماجرای این ماست مالی مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود و از حدود شصت سال پیش به ای طرف این عبارت به عنوان ضرب المثل در مورد افرادی که می خواهند کاری را سرسری و برای رفع تکلیف انجام دهند مورد استفاده قرار می گیرد.

تو بدم ، بمیر و بدم

   وجه تسمیه :

   بسیاری از مثل و ها ضرب المثل های ایرانی ریشه در زندگی واقعی آنان دارد.  


مثلا ضرب المثل از کوره دررفتن به دورانی باز می گردد که آهنگران از کوره و دم برای گداختن آهن استفاده می کردند. آنان به خوبی می دانستند که آهن برای گداخته شدن باید به آهستگی گرم شود و اگر به صورت ناگهانی آن را گرم می کردند آهن با حالت انفجاز و صدایی مهیب از کوره به بیرون پرتاب می شد و اصطلاحا می گفتند " از کوره دررفته است "
 از این رو برای  توصیف رفتار غیر طبیعی افراد خشمگین  آنان را به آهنی که از کوره ای به بیرون پرتاب شده باشد  تشبیه کرده  و از این اصطلاح آهنگری استفاده می شود .
آهنگران معمولا برای گرم نگهداشتن کوره خود از شاگردانی استفاده می کردند. نقل است که روزی آهنگری شاگرد جدیدی را به استخدام درآورد. شاگرد آهنگر که در روز اول کار خود به شدت از ایستاده دمیدن خسته شده بود از استاد آهنگر پرسید می توانم بنشینم  و بدمم؟
 استاد گفت بله. دقایقی بعد گفت می توانم لم بدهم و بدمم؟ استاد گفت بله . او که از در روز اول کار خود به سختی خسته شده بود از استاد سوال کرد می توانم بخوابم و بدمم؟
 استاد با تشر گفت  "تو بدم ، بمیر و بدم" ...

ادامه مطلب ...

بزبیاری

 وجه تسمیه  

این عبارت کنایه ار آن  بد شانسی و بد اقبالی است که ناگهانی دامنگیر کسی  می شود و همه  رشته ها را پنبه می کند.
بز بیاری از اصطلاحات بازی سه قاپ است که در گذشته از بازی های مورد علاقه ی طبقات پایین اجتماع بوده است، زیرا هم وسائل و تشریفات خاصی لازم نداشت و هم بازی مشغول کننده ای بود. این بازی همان گونه که از نام آن پیداست با ریختن سه قاپ انجام می شد که به آن ها جیک، اسب و خر  می گفتند و نتیجه ی قاپ ریختن ِ هر یازیکن بسته به آن داشت که چه شکلی از حالات ترکیبی این سه قاپ پیدا شود. اشکالی را که بازیکن با آن ها دور را می برد نقش می نامیدند. اشکال خنثی را که نه برد بود و نه باخت و تنها نوبت بازی را به بازیکن بعدی می داد بهار می گفتند و آن اشکالی را که موجب باخت بازیکن می شد و او را مجبور به پرداخت مبلغ شرطبندی می کرد بز می نامیدند و پیش آمدن آن را بز بیاری می گفتند که نهایت بد شانسی بود، زیرا مبلغ باخت در این بازی معمولا بسیار بالا بود.

انشالله ۱۲۰ سال زنده باشی

آیا می دانید که گاهی به هم می رسیم و می گوییم 120 سال زنده باشی یعنی چه و از کجا آمده؟ و برای چه نمی گوییم ۱۰۰یا ۱۵۰سال یا ...
در ایران قدیم، سال کبیسه را به این صورت محاسبه می کردند که به جای اینکه هر 4 سال یک روز اضافه کنند و آن سال را سال کبیسه بنامند هر 120 سال یک ماه را جشن می گرفتند و کل ایران این جشن برپا بود و برای این که بعضی ها ممکن بود یک بار این جشن را ببینند و عمرشان جواب نمی داد تا این جشن ها را دوباره ببینند و   لابد بعضی ها هم هرگز  این جشن را نمی دیدند، به همین دلیل دیدن این جشن را به عنوان بزرگترین آرزو برای یکدیگر خواستار بودند و هر کسی برای طرف مقابل آرزو می کرد تا آنقدر زنده باشی که این جشن باشکوه را ببینی و این به صورت یک تعارف و سنتی زیبا درآمد که وقتی به هم می رسیدند بگویند 120 سال زنده باشی.

هفت خط

وجه تسمیه  

عبارت جور کسی را کشیدن معمولا هنگامی به کار می رود  که کسی، دیگر از عهده ی انجام باقی مانده ی کاری بر نمی آید و از دیگری خواهش می کند تا کار او را به پایان برساند و یا برای هنگامی که کسی سختی و ناگواری امری را به جای دیگری تحمل نماید.

این عبارت از اصطلاحات می گساران و باده نوشان بوده است که اکنون دیگر در موارد گوناگون به کار برده می شود.  

جام جم یا جام جمشید که در گذشته نام جام شراب خواری بوده است دارای هفت خط درجه بندی بوده است که هر کدام از این خطوط  ظرفیت شراب خواران را نشان می داده است، در آن زمان اگر باده نوشی حتی یک قطره از شراب خود را باقی می گذاشت مورد سرزنش و تحقیر قرار می گرفت. از این رو هر کس می کوشید جام را فقط تا آن اندازه ای پر کند که می تواند آن را بنوشد.

 هریک از خط ها نامی داشت و خط هفتم را خط جور  می نامیدند.
خط جور خطی است که پیاله ی شراب در آن جا مالامال  و سرریز شده و کم تر کسی از عهده ی نوشیدن آن بر می آمده است.
باده نوشانی که جام خود را تا خط جور پر می نمودند ولی از عهده نوشیدن همه ی آن بر نمی آمدند به دیگری تعارف می کردند و جام را خالی نموده و قطره ای از آن باقی نگذارند.
و امروز این اصطلاح برای هر خوراکی و نوشیدنی و هر  امر نیمه تمام به کار گرفته می شود.
اصطلاح هفت خط نیز که برای افراد حرفه ای و کار کشته به کار می رود از همین جا به وجود آمده است. اما امروزه معمولا به افرادی که در تقلب و کلاهبرداری رقیب ندارند هفت خط می گویند.

ریشه ضرب المثل آب زیر کاه

 

  این اصطلاح در باره ی کسی به کار می رود که در لباس دوستی و خیر خواهی برای دستیابی به اهداف خود، دیگران را فریب می دهد و به آنان خیانت می کند.

در گذشته یکی از ترفندهای جنگی آن بود که در مسیر حرکت دشمن که از میان مزارع  و کشتزارها می گذشت باتلاق هایی پر از آب حفر کنند و روی آن را زیبا و طبیعی با کاه و علف بپوشانند تا دشمن هنگام عبور از این مناطق در آن افتاده و غرق شود. بدین ترتیب پیشتازان سپاه دشمن و سوارکاران آن ها در این باتلاق های سرپوشیده  فرو می رفتند و با کند شدن پیشروی آنان این فرصت برای مدافعان آن منطقه فراهم می آمد تا سپاه خود را آماده و تجهیز نمایند.

ادامه مطلب ...

چه کشکی چه پشمی؟

 

  چه کشکی چه پشمی؟

 

چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید.

از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد که ناگهان گردباد سختی در گرفت،

خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را که چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.

دید نزدیک است که بیفتد و دست و پایش بشکند.

مستاصل شد... 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه کج دار و مریض یا کج دار و مریز؟

 

وجه تسمیه   

کج دار و مریض یا کج دار و مریز؟ 

 

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه زیراب زدن

وجه تسمیه 

 

 زیراب زدن  

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه «آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد»

 

وجه تسمیه : 

 «آشی برایت بپزم که یک وجب روغن رویش باشد»  

 

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه به کرسی نشاندن حرف

وجه تسمیه 

 به کرسی نشاندن حرف  

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه پته اش روی آب افتاد

جه تسمیه 

 

                 

  پته اش روی آب افتاد  

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه جنگ زرگری

وجه تسمیه 

 جنگ زرگری  

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه خر کریم را نعل کردن

 

وجه تسمیه  

خر کریم را نعل کردن 

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه حقه بازی

وجه تسمیه  

حقه بازی   

 

ادامه مطلب ...

وجه تسمیه خر ما از کرگی دم نداشت

وجه تسمیه   

خر ما از کرگی دم نداشت

 

  

 

ادامه مطلب ...