طناز

طنز و ادب

طناز

طنز و ادب

کارت هدیه

بعضی وقتها کامیون هایی که آجر حمل می کنند ، را می بینم یاد عملکرد بعضی از زعمای روسیاه قوم می افتم .  گاهی از این کامیون ها آجری یه پایین می افتد اما نه راننده  نه صاحب مال متوجه این اتفاق نمی شود. بار هم که به مقصد می رسد آجر ها آنقدر زیاد است که کسی ملتفت یک یا چند آجر گم شده ،  نمی شود . داستان یا ماجرایی که می خوانید بی شباهت به کامیون پر از آجری که چند تای آن به زمین افتاده است ، نیست.

داستان که نه، ماجرای کارت های هدیه یکی از صدها اتفاقی است که اتفاقا رو شده و روسیاهی عده ای را سبب گردیده است. البته بعضی از این عزیزان سنگ پای قزوین را از رو برده اند. انشاالله که با روشن شدن موضوع، مهرورزی و عدالت محوری معنای خود را نشان خواهد داد. 


سفیر با صفای کارت هدیه 
کجایی ناخدای کارت هدیه (منظور ناخدای کشتی نیست!) 
چه حاصل شد ز کهریزک برایت 
مقام و بسته های کارت هدیه 
از آن روزی که پستت را گرفتند 
نمی آید صدای کارت هدیه 
اگر فیلمی گرفتی باز رو کن 
مدیر سینمای کارت هدیه 
به نام مردمان بی نوا بود 
فقط شور و نوای کارت هدیه 
چو آمد وقت تحقیق و تفحص 
عیان شد ماجرای کارت هدیه 
خدا داند چه اسراری نهان است 
کماکان لا به لای کارت هدیه 
اگر بودم وکیلی یا وزیری 
نبودم مبتلای کارت هدیه 
خدا را شکر، این میم خاله زاده 
نشد از برده های کارت هدیه

 میم. خاله زاده 


نظرات 1 + ارسال نظر
انوش بهمنش شنبه 23 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 23:43

درود
عالی بود عالی
ایول به میم خاله زاده عزیز و سید گرامی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد