امروز دقیقا دوسال از سفر غیر منتظره خواهر عزیزم مهناز می گذرد.
هنوز نتوانسته ام بفهمم که این یک خواب وحشتناک است یا در بیداری واقعا اتفاق افتاده است .
خدا کند که خواب باشم تا بیدار شوم و یک نفس راحت بکشم.
هنوز هم چند سطر دست و پا شکست ای که ان روز ها نوشته و تقدیم به مهناز کردم تنها چیزی است که می توانم تکرارش کنم .
دل شکستم
روزگارم خوب نیست
خواهرم رفت از این دار پلید
و کسی نیز نفهمید
که بر ما چه گذشت
دل
گنجشکی من
ترکید از غم او
هیکل فیلی من
پر احساس شده
حس غم ، غصه و
آه
روزگار همه مان گشته سیاه
ما نیز هنوز ناباورانه نبودنش را نتوانسته ایم بپذیریم . یادش همیشه در وجودمان جاری است. کاش بیشتر با ما بود.
روحشون شاد.
ممنون عزیزم
با سلام خدمت شما با خاطراتش شب روز میگذرونم توی الباتان گم شده ای دارم ولی افسوس که پیداش نمی کنم از خدا برای شماد خانواده محترم از خدا صبر و بردباری میطلبم روحش شاد
سلام
خداکنه خواب باشم .
اینها تلخترین حقایق زندگی ما آدمایی که عزیزی رو از دست دادیم...همه چیزو می دونیم مرگ ،زندگی...چرخه طبیعت...
اما نمی خوایم
و نمی تونیم
باور کنیم
روحشون شاد
انشالله که شما عمری با عزت و سلامت داشته باشید
ممنون از لطفتون. شما هم پاینده باشید
با سلام
امیدوارم ،زندگیتان بکام باشد.
روحشون شاد . . .
تسلیت واژه کوچکیست در برابر غم بزرگ شما
از خداوند صبر برای شما و خانواده محترم خواهانم
دوست عزیز . ممنونم از اظهرا لطفتون
الهی ...
تسلیت میگم.
آرزو میکنم خداوند به شما شکیبایی هدیه کنه.
ممنون سلمان عزیز
سلام
روح خواهر گرامیتون شاد و قرین رحمت پروردگار
...
ممنون عزیزم