باز باران
با ترافیک فراوان
می روم در راه خانه
ولی افسوس راه بسته
همه از راه خسته
همه در ایست
به غیر از این چاره ای نیست
حکایت دیروز تهران همین بود .
برای رسیدن به کار سه ساعت و ربع در راه بودم .
قدیمی ها می گفتند سحر خیز باش تا کامروا باشی .
دیروز ساعت ۳۰/۶ از خانه بیرون زدم و ساعت ۴۵/۹ سرکار رسیدم . امروز سحرخیز تر شدم
ساعت ۶ از خانه برون امدم و ساعت ۷ رسیدم . خدارو شکر . به خاطر رحمت خدا که بالاخره تهران را خیس کرد. داشتیم می می مردیم از خشکی .
به به کارجدید مبارک!!!
شیرینی نداره سرکار رفتنتون؟!
ما که سرکار نیستم احیاناً؟!
.........................
بارون هم نوش جونتون ما که بخیل نیستم والا!
اینجا هم تا دلتون بخواد هوا آفتابی و گرمه تازه گردو غبار هم داره شما که ندارید!!! دلتون بسوزه
ممنون از لطفتون .
تازه سرکار نرفتم که. من بلافاصله بعد از بازنشستگی سرکار دیگه ای رفتم .
شما مگه کجا هستید که اینقدر گرد و غبار داره ؟
باشه دیگه شیرینی هم نخواستیم!!!
از دیار نخلستانهای اهواز هستم :)
سلام ولک. مگه اونجا هم ماما دارن ؟ من فکر می کردم فقط زنای تهرونی که خودشون رو لوس می کنن می رن پیش ماما.